به گزارش «مبلغ»- هشتاد و هفتمین پیشنشست علمی «واکاوی و تحلیل مقایسهای تفسیر المیزان و تسنیم» صبح امروز ۲۴ مهر به همت بنیان علوم وحیانی اسراء در حوزه علمیه امام حسن عسکری(ع) برگزار شد.
در ابتدای این نشست حجتالاسلام و المسلمین محمدباقر نائیجی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه توانبخشی تهران سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
تفسیر شیعه چهار دوره را پشت سر گذاشته است و اکنون در دوران معاصر آن به سر میبریم. ویژگی اصلی این دوره این است که سوالات روز و مسئلههای تازه و پرسشهای نو در برابر مفسران قرار میدهد و مفسران تلاش میکنند به این پرسشها پاسخ دهند. در این دوران مفسران قرآن فقط علمای دین نیستند بلکه افرادی مانند مرحوم بازرگان هم به تفسیر روی آوردهاند. همچنین مخاطبان تفسیر فقط اهل علم و متخصصان دین نیستند بلکه متخصصان علوم دیگر و حتی مردم هم از آن استفاده میکنند.
تسنیم تولدیافته از المیزان است
در این دوره معاصر ما با دو تفسیر المیزان و تسنیم روبرو هستیم البته هر کدام از این دو درصدد پاسخگویی به پرسشهای زمان خود هستند. باید توجه داشت که تفسیر تسنیم در پی تفسیر المیزان نوشته شده و نویسنده آن شاگرد علامه طباطبایی است و خود این مسئله اثرات خاص خود را دارد. بر این اساس تفسیر تسنیم تولدیافته تفسیر المیزان است گرچه در تعداد جلدها و محتوا المیزان ۲۰ جلد است ولی تفسیر تسنیم ۸۰ جلد است البته از لحاظ شکلی ایرادی به تسنیم وارد است و آن اینکه متن کتاب درشتنویسی دارد و این درشتنویسی تعداد جلدها را بالا برده است.
اشاره کردم که تفسیر تسنیم از درون المیزان جوشیده است و به همین جهت سبک تفسیری آن شبیه المیزان است. خود آیتالله جوادی آملی به این مطلب اذعان دارد که من شاگرد علامه طباطبایی هستم و بر رابطه علمی خود با علامه تاکید میکند و در جاهای مختلف کتاب به دفاع از علامه طباطبایی میپردازد. گرچه ایشان نقدهای زیادی به المیزان وارد میکند ولی نمیخواهد بنیانها دست بخورد. در واقع ایشان از اصولی که در المیزان آمده دفاع میکند ولی نسبت به برخی از روشهای روبنایی ایراداتی وارد میسازد.
اگر بخواهم به اشتراکات این دو تفسیر اشاره کنم مورد اول این است که روش هر دو تفسیر قرآن به قرآن است. آیا تفسیر قرآن به قرآن به این معناست که در این دو تفسیر، تفسیر قرآن به روایات یا تفسیر قرآن به عقل وجود ندارد؟ خیر؛ هم المیزان و هم تسنیم به روایات توجه دارند ولی بحثشان این است که ما میتوانیم قرآن را با قرآن تفسیر کنیم و لازم نیست حتماً از روایات استفاده کنیم. پس ما از عقل استفاده میکنیم، از روایات استفاده میکنیم، در عین حال این امکان هست که آیات را با هم تطبیق داد و به تفسیر آن دست پیدا کرد. پس اینها قرآن را مستقل میدانند ولی از روایات هم استفاده میکنند.
برجستهسازی خودبسندگی قرآن در المیزان و تسنیم
در ادامه این نشست محمدرضا بهتاش؛ مدرس حوزه و دانشگاه سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
من عرایضم را در چند بخش مطرح میکنم. بخش اول اشتراکات این دو تفسیر است که در این زمینه نکاتی عرض خواهد شد. نکته اول اینکه بحث تفسیر درایی کنار مباحث روایی از اشتراکات این دو تفسیر است؛ یعنی در این دو تفسیر از روایتمحوری عبور شده و به خود بسندگی توجه شده است. نکته دوم از اشتراکات و اختصاصات این دو تفسیر بحث زبان فطرت است. همچنین در این دو کتاب نقش انسان خیلی مهم میشود و انسان به عنوان کسی که دارد با کتاب خدا مواجه میشود نقش مهمی دارد. شاید سوال شود قرآن که در حجاب قرار ندارد تا بخواهیم با تفسیر آن را آشکار کنیم پاسخ آیت الله جواد آملی این است که قرار است حجاب از انسان برداشته شود تا آیات الهی را فهم کند و به همین جهت است که نقش انسان در تفسیر ایشان پر رنگ میشود. در واقع قرار است اتفاقاتی درون انسان بیفتد تا با قرآن مواجه شود.
در بحث تفاوتها باید توجه داشت که تفسیر تسنیم در طول تفسیر المیزان است. آغازگر این مسیر علامه طباطبایی است و نقش مبدع همیشه محفوظ است و قدم نخست را ایشان برداشته است در عین حال تفسیر تسنیم نقش مکمل را دارد. به عنوان مثال علامه در المیزان آیات الاحکام را بحث نکرده است در تسنیم به این مسئله پرداخته میشود. نکته دیگر این است که هر دو بحث روایی دارند ولی علامه طباطبایی بحث روایی را مقدم میکند ولی در تسنیم بحث روایی آخر میآید. در واقع آیت الله جوادی آملی با این کار میخواهد به خود بسندگی قرآن تاکید کند و این نکته خیلی مهمی است. در هر صورت تفسیر تسنیم هم تکمیلکننده و هم بسطدهنده المیزان است و هم امکانات آن را آشکارسازی میکند.
در مرحله بعد میخواهم پرسشهایی را از صاحب تفسیر تسنیم بپرسم. آیتالله جوادی آملی برای تفسیر قرآن چند مرحله برمیشمرد؛ مرحله اول تفسیر آیه است. مرحله دوم زمانی است که آیه را در مجموعه قرآن در نظر میگیریم و به فهمی میرسیم که تفسیر قرآن است. در مرحله بعد سراغ روایات میرویم و آنها را به قرآن عرضه میکنیم که نتیجه این مرحله تفسیر دین است. سوال من این است ایشان که بحث عدم تعارض عقل و دین را مطرح میکند، باید جایگاه عقل را در مراحل تفسیر پررنگ کند و آن را به عنوان منبع دین برشمارد تا در اظهار نظر نهایی نقش داشته باشد.
مطلب بعد اینکه آیتالله جوادی آملی تاکید دارند باید در برابر قرآن اول سوال کرد و بعد سکوت ولی من فکر میکنم باید با قرآن وارد گفتوگو و دیالوگ شویم تا اینکه فقط سکوت کنیم و بشنویم.
در بخش امکانات و انتظارات باید عرض کنم پرداختن به امکانات این دو تفسیر موجب دیالوگ این دو تفسیر با مکاتب دیگر میشود. یکی از امکانات این دو تفسیر بحث هرمنوتیک است. در هرمنوتیک این بحث مطرح میشود که ما باید مولفمحور باشیم یا متنمحور یا مفسرمحور. این دو کتاب مولفمحور هستند و میخواهند به مقصود مولف نزدیک شوند. بحث بعد زبان دین است. در بحث زبان دین پرسشهای از این دست مطرح میشود که آیا زبان دین معنادار است و در صورت معنادار بودن آیا معرفت بخش است در اینجا بحث زبان فطرت که آیتالله جوادی آملی مطرح میکند میتواند مورد توجه قرار بگیرد.
یک مسئلهای که در پایان لازم به ذکر است ضرورت پرداختن به تفسیر مسئلهای در کنار تفسیر موضوعی و تفسیر ترتیبی است. جوانان ما دنبال مسائل خود هستند و تفاوت سوال و مسئله در این است که مسئله را باید حل کرد نه اینکه به آن پاسخ داد. اساسا جای تفسیر مسئلهمحور در جامعه ما خالی است.
تفسیر قرآن به قرآن به معنای خودبسندگی قرآن نیست
در ادامه این نشست مرتضی پناهنده؛ مدرس حوزه و دانشگاه به عنوان ناقد سخنرانی کرد؛
نکته اولی که من باید در مقام نقد مطرح کنم این است که وقتی میگوییم تفسیر قرآن به قرآن به معنای کنار گذاشتن روایات نیست. پیش از اینکه روش قرآن به قرآن مطرح شود افراد یا منحصراً سراغ روایات میرفتند یا دچار تفسیر به رای میشدند. تفسیر قرآن به قرآن یعنی ابتدا سراغ قرآن برویم نه اینکه به آن بسنده کنیم. این مطلب را بگذارید کنار این روایتی که میفرماید روایات را با قرآن بسنجید. پس ما باید قرآن را محور قرار دهیم نه اینکه به قرآن بسنده کنیم. شما فرمودید لازم نیست در تفسیر قرآن به قرآن از روایات استفاده کنیم بلکه میتوانیم استفاده کنیم، بنده میگوییم اتفاقا باید از روایات استفاده کنیم.
در فرمایشات دوستان ایرادی به آیتالله جوادی آملی گرفته شد و گفته شد که ایشان به عقل برهانی در تفسیر خود توجه نکرده است اتفاقاً ایشان این کار را کرده است لذا اول تفسیر آیه را گفته و بعد به اشارات و لطایف آن پرداخته است و در نهایت به روایات توجه کرده است. همچنین گفته شد که باید با قرآن دیالوگ برقرار کنیم اگر مقصودتان این باشد که ما سوال بپرسیم و قرآن جواب بدهد حرف درستی است ولی دیالوگ یعنی ما بگوییم و قرآن بشنود و این حرف پذیرفتنی نیست. اساساً وقتی ما میخواهیم قرآن را تفسیر کنیم قرآن را به عنوان یک متن مقدس پذیرفتیم لذا من صد درصد موافق سکوت در برابر قرآن هستم چون در برابر قرآن کسی نمیتواند حرف بزند. بحث درباره حقانیت قرآن اشکالی ندارد ولی آن مرحله قبل از تفسیر است.
در پایان نشست، بهتاش به انتقادات پناهنده پاسخ داد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
من از خودبسندگی که مطرح شد میتوانم این طور دفاع کنم که ما در تفسیر قرآن سراغ نحو و لغت میرویم ولی این با خودبسندگی منافات ندارد یا مثلاً سراغ منطق میرویم ولی این با خودبسندگی منافات ندارد و همین طور ممکن یک جاهایی براساس نیاز سراغ روایات برویم ولی این روایات در منظومه قرآن تایید میشود و بعد قرآن را تفسیر میکند. پس در واقع روایات افزودهای بر قرآن ندارند و لطمهای به خود بسندگی نمیزنند.
در رابطه با بحث دیالوگ هم اشتباه از من است که از اصطلاح دیالوگ استفاده کردم چون این اصطلاح برای دوران جدید است. حرف من این است که آقای جواد آملی بر سکوت در برابر قرآن تاکید میکند ولی من میگویم این سکوت باید همراه با تفکر باشد.