به گزارش ایسنا، چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، احزاب و سازمانهای جدایی طلب و احزاب متعدد، کردستان طی یک برنامه سازماندهی شده، تصمیم گرفتند با بهرهبرداری از عدم از شرایط و اوضاع کشور، این منطقه حساس از کشور ج. ا.ایران را با شعار مردم فریب خودمختاری جدا کنند.
این در حالی بود که در اغلب شهرهای کردستان از جمله سنندج بازار خرید و فروش اسلحه به طور علنی رواج پیدا کرد. علاوه بر آن نیروهای وابسته به گروه های معاند، کتاب ها و نشریات مختلفی را در معرض فروش میگذاشتند.
دفاتر احزاب و گروه ها بدون هیچ ممانعتی اقدام به عضو گیری و جذب نیرو می کردند. فعالیت گروه های ضد انقلاب که با تبلیغات مختلف علیه نظام جمهوری اسلامی ایران همراه بود، باعث شد جاده ها و راههای مواصلاتی ناامن شود و سرقت، آدمربایی و قتل به اوج خود برسد. از سوی دیگر عناصر جداییطلب با طرح مسائلی نظیر ارتش برای سرکوب مردم به کردستان آمده است، زمینه را برای حمله به پادگان ها فراهم می کردند.
این در حالی بود که وقتی آنها به پادگانها حمله کردند اسلحه و تجهیزات پادگان ها را غارت کردند. گروههای مسلح غیرقانونی غیر از پادگانها، پاسگاههای ژاندارمری و پلیس را نیز مورد هجوم قرار دادند و خلع سلاح کردند. آنان به حضور سپاه پاسداران نیز اعتراض داشتند و مدعی شدند که پاسداران در کردستان باید از نیروهای محلی باشد. هدف واقعی سران وابسته در این جریانات، کمک به مردم محروم و خودمختاری نبود، بلکه آنان در پوشش دفاع از مردم محروم به دنبال جدا کردن کردستان از خاک جمهوری اسلامی بود.
شهر مقاوم پاوه و مردم غیور آن حوادث سال ۵۸ را همیشه در خاطره خود دارند. زمانی که هنوز طعم شیرین پیروزی انقلاب اسلامی در کامشان کامل نشده بود که ضد انقلاب با تدارک استکبار جهانی برای تلخی پیروزی شان به میدان آمد. مهاجمان با بستن راه های ورودی، هر جا پاسداری را داخل شهر میدیدند دستگیر و با جداکردن سر از بدن او، سر بریده را در خیابانهای شهر میچرخاندند تا مردم را وادار به مراجعت به خانههای خود کنند. حلقه محاصره هر لحظه تنگ تر می شد. تعداد مهاجمان که از پشتیبانی دشمنان خارجی حمایت میشدند حدود۵۰۰۰ نفر مجهز به سلاحهای مرگبار و تنها نیروی مدافع شهر تعداد کمی از پاسداران و نیروهای ژاندارمری بودند که مجموع آنان به ۳۰۰ نفر هم نمیرسید.
عدم توازن قوا میان مهاجمان و مدافعان شهر باعث شد که در نیمه شب ۲۴ مرداد ۱۳۵۸ درگیریها به اوج برسد. تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران به شهادت رسیدند و یا مجروح شدند و همه ارتفاعات اطراف شهر به دست مهاجمان اشغال شد. پاسداران به مقر خود در وسط شهر عقبنشینی و از اطراف خانههای خود در شهر به مقابله علیه مهاجمان اقدام کردند. بخش عمدهای از شهر از جمله بیمارستان به تصرف مهاجمان درآمد. در روز ۲۴ مرداد ۱۳۵۸ یک فروند هواپیمای اف-۴ نیروی هوایی ارتش بر فراز منطقه اورامانات سقوط کرد و خلبان (سرگرد نوژه) و کمک خلبان آن به شهادت رسیدند.
در روز ۲۵ مرداد ۱۳۵۸، فرمانده سپاه پاسداران پاوه با بیسیم از مقامات کرمانشاه درخواست کمک کرد. در حالی که خطر سقوط، شهر پاوه را هر لحظه تهدید میکرد از طرف دولت موقت، دکتر چمران مأموریت یافت برای بررسی اوضاع پاوه و مقابله با اشرار به سوی پاوه حرکت کند.
سرتیپ ولی الله فلاحی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش از همان اوایل فعالیت گروههای معاند در مناطق مختلف کردستان حضور داشت و ضمن نظارت بر عملیاتها، با حضور خود در میان نیروهای نظامی و تشویق و قدردانی از آنان، موجب تقویت روحیه رزمندگان میگردید و در عین حال در ارائه تدابیر تاکتیکی، فرماندهان را یاری و هدایت میکرد. ایشان به خوبی میدانست که هیاهو و شعارهای سران احزاب، همان اهداف استعمار است که این بار در پوشش حمایت از خلق محروم کُرد، آشکار شده است. به همین دلیل وی ضمن سپری کردن اغلب اوقاتش در کردستان، با حضور در کلیه عملیاتهای عمده و حساس، با ارائه رهنمودهای تاکتیکی و استفاده از تدابیر موثر، عامل اصلی و محوری در ناکامی نیروهای ضدانقلاب بود.
وی که در قرارگاه غرب حضور داشت، از کرمانشاه به اتفاق دکتر چمران در روز ۲۵ مرداد۱۳۵۸ با دو فروند بالگرد با توجه به خطرات بسیار زیاد وارد پاوه شدند.
یک روز پس از حضور سرتیپ فلاحی و دکتر چمران در پاوه (صبح روز ۲۶ مرداد۱۳۵۸) گروهی از مهاجمان به بیمارستان حمله کردند، بیمارستان و همچنین منبع آب پاوه به کلی نابود شد. مردم پاوه در خانه ها و یا زیرزمین منازل خود پنهان شدند. دکتر چمران به همراه ۲۰ نفر از پاسداران در گروهان ژاندارمری همچنان در محاصره بودند. کسی قادر به جمع آوری پیکرهای شهدای پاسداران در خیابانهای پاوه نبود.
سرهنگ خلبان سید علی زعفرانیه در مورد وقایع آن روز میگوید: «روز تاریخ بیست و پنجم مرداد ۱۳۵۸، با سه فروند بالگرد مأموریت داشتیم در قرارگاه لشکر ۸۱ بنشینیم؛ خلبانان عبارت بودند از سروان بلادی، سروان طاعتی، ستوانیار حیدر مصیب مرادی و سروان حاجیلویی و من با سرکار ستوانیار هاشم فتحی. تیمسار فلاحی با تعدادی داوطلب در یک بالگرد، دکتر چمران و عده ای داوطلب در بالگرد دیگر و من با ۱۴ نفر دواطلب بلند شدیم و به طرف پاوه حرکت کردیم. وقتی به پاوه رسیدیم بالگرد سروان طاعتی مورد اصابت چندین گلوله قرار گرفت. بعد از تخلیه افراد در حال ترک منطقه بودم که از طریق رادیو مرا صدا زد و تقاضای تخلیه مجروحان را داشت. من به پاوه بازگشتم و به دستور سرهنگ سعدی نام(فرمانده پایگاه کرمانشاه) که در بالگرد من بود، دوباره در چاه آتش نشستیم و منتظر مجروحان شدیم. سروان طاعتی از من می خواست خونسرد باشم تا بعد از سوار کردن مجروحان، به طرف کرمانشاه پرواز کردیم.
روز بیست و ششم مرداد ۱۳۵۸در حالیکه کسی امید به زنده ماندن تیمسار فلاحی و دکتر چمران نداشت، به دو فروند بالگرد ۲۱۴ مأموریت داده شده که مقداری مهمات را به پاوه برسانند. من به اتفاق ستوانیار اکبر مرادی افکن به صورت داوطلب با یک فروند و سرکار ستوان مژدهای و کمک خلبان با یک فروند دیگر عازم پاوه شدیم. در پاوه در کنار پاسگاه نشستم و مهمات تخلیه شد. چون دم بالگرد در دره قرار داشت، مورد اصابت گلوله قرار می گرفتیم. تعداد زیادی زخمی و شهید داخل بالگرد سوار کردند. به طوری که دیگر جایی نبود. وضعیت خیلی خطرناک بود. در همین حین دیدم تیمسار فلاحی پای بالگرد ایستاده است. به کروچیف گفتم به هر قیمتی است ایشان را سوار کند. وقتی که ایشان سوار شد، از جا بلند شدم و در حالی که بالانس بالگرد به هم خورده بود و قابل کنترل نبود، خداوند عنایت فرمود و ما را از مهلکه نجات داد. در همین زمان بالگرد بعدی نشست که وقتی به پنجاه مایلی کرمانشاه رسیدم، اطلاع یافتم بالگردی که در حال تخلیه مهمات بود، مورد اصابت قرار گرفته و سقوط کرده است.»
چرا سرتیپ فلاحی در پاوه نماند؟
سرتیپ فلاحی براساس درخواست دکتر چمران و به منظور اعزام نیرو و نجات مدافعان پاوه، به کرمانشاه رفت. همین که سرتیپ فلاحی از پاوه به کرمانشاه بازگشت در اتاق عملیات لشکر ۸۱ کرمانشاه جلسه ای تشکیل داد. در این جلسه تیمسار فلاحی گفت: «که پاوه در محاصره افراد ضدانقلاب قرار گرفته و دکتر چمران هم داخل شهر است. تمام تلاش افراد ضدانقلاب این است که او را اسیر نماید. پس بایستی فکری کنیم. چون راههای زمینی هم به سمت پاوه بسته است و هیچ راه کمکی هم وجود ندارد. بنابراین فقط هوانیروز و بالگردها می توانند به دکتر چمران و شهر پاوه کمک کنند و آنها را از محاصره نجات دهند.»
به این ترتیب با تدبیر به موقعی که سرتیپ فلاحی به کار برد، یک فروند بالگرد ۲۱۴ به همراهی یک فروند بالگرد کبری که خلبان آن کشوری بود به سمت پاوه پرواز کردند. مواضع نیروهای ضد انقلاب در پاوه توسط بالگرد کبری مورد هدف قرار گرفت. این عملیات هوایی موجب عقب نشینی مهاجمان و ممانعت از نزدیک شدن آنان به پاسگاه ژاندارمری شد. پرواز بالگردها و مورد هدف قرار دادن مواضع نیروهای ضدانقلاب در ارتفاعات پاوه با نظارت سرتیپ فلاحی ادامه داشت تا آنکه اطلاعیه امام موجب حرکت نیروهای نظامی و نیروهای داوطلب مردمی به سمت پاوه و فرار مهاجمان ضدانقلاب شد.
پیام امام خمینی (ره) به مناسبت حوادث پاوه
با صدور فرمان تاریخی حضرت امام(ره) در تاریخ ۲۷مرداد۱۳۵۸ مبنی بر لزوم شکست حصر پاوه، نیروهای انقلابی و مردم کرمانشاه به سوی پاوه حرکت کردند. هجوم مردم و همچنین رسیدن نیروهایی که از قبل به سمت پاوه در حرکت بودند، باعث عقب نشینی ضدانقلاب شد. بیانیه امام به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«از طرف ایران گروههای مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده اند که من دستور دهم که به سمت پاوه رفته و غایله را ختم کنند. من از آنها تشکر می کنم و به دولت، ارتش و ژاندارمری اخطار می کنم که اگر با توپها و تانکها و قوای مجهز تا ۲۴ ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می دانم. من به عنوان ریاست کل قوا به رییس ستاد ارتش و ژاندارمری دستور می دهم که فوراً با تجهیزات کامل عازم منطقه شوند و به تمام پادگان های ارتش و ژاندارمری دستور می دهم که بی انتظار دستوری دیگر و بدون فوت وقت و با تمام تجهیزات به سوی پاوه حرکت کنند و به دولت دستور می دهم وسایل حرکت پاسداران را فوراً فراهم کند. تا دستور ثانوی من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی م یدانم و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی می کنم. مکرراً از منطقه اطلاع می دهند که دولت و ارتش کاری انجام نداده است. من اگر ۲۴ ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسئول میدانم.» والسلام، ۵۸/۵/۲۷.
سرباز فدایی وطن آماده برای فرمان رهبرش گردید. حضور تیمسار فلاحی در کرمانشاه به عنوان مسئول هماهنگکننده از نیروی زمینی برای پشتیبانی از دکتر چمران و دیگر نیروهای تحت محاصره مفید و مؤثر واقع شد. در همین مورد دکترچمران گفته است: «هلیکوپتر ساعت ۴ بعدازظهر در محل معین شده بر زمین نشست و رگبار گلوله دشمن از هر طرف شروع به باریدن گرفت. ما بهسرعت مشغول تخلیه آب، نان، خرما و مهمات شدیم که تیمسار فلاحی برایمان فرستاده بود.»
خاطرات شهید سرلشکر فلاحی از آزادسازی پاوه
«روزی که پاوه در محاصره کامل و آستانه سقوط بود، روز جمعه ای بود. من از پاسداران، مردم و دکتر خداحافظی کردم و آمدم کرمانشاه تا فکری برای شکستن محاصره پاوه بکنم. من تا آن روز احمد کشوری را نمی شناختم. در پایگاه هوانیروز کرمانشاه همه را جمع کردم. ساعت هفت و نیم بعد از ظهر و هنگام غروب بود، تاریکی زمینگیر شدهبود. برابر روشهای هواپیمایی نیروی زمینی ارتش(هوانیروز)، نمی باستی در آن ساعت خلبانی پرواز کند. یک داوطلب برای نجات پاوه خواستم؛ هنوز صحبت های من تمام نشده بود و تقاضایم به پایان نرسیده بود که جوانی از داخل صف بیرون آمد و گفت: «به رغم تاریکی هوا و با این وجود که ارتفاعات اطراف، مشرف به پاوه است و می دانم که مورد هدف محاصره کنندگان قرار می گیرم، من می روم.»
درست است که ما نجات پاوه را مرهون منّت خدا و بیان امام و پایداری مردم پاوه و پاسداران و نیروی انتظامی می دانیم، ولی من در پیشگاه خدا و و جدان خودم و در بارگاه احدیت، نجات پاوه را مرهون کشوری می دانم که آن شب رفت و چند ساعت بعد (ساعت۱۰ همان شب) فشار را از روی مردم پاوه برداشت و برگشت و به مردم پاوه، حدود ۲۰ هزار مردمی که در محاصره مزدوران بودند، تا فردا که امکانات نظامی دیگری برسد، فرصت مقاومت داد. فردا صبح هم بار دیگر خودش به عنوان رهبر گروه به سمت شهرستان پاوه پرواز کرد… د. همان روز خدا یاری کرد و کلاه سبزها را از راه هوا وارد پاوه کردیم و سپس خودم با یک ستون زرهی از کرمانشاه حرکت و حدود ظهر وارد پاوه شدم و دکتر چمران در دروازه شهر از ستون زرهی و من استقبال کرد و بار دیگر یکدیگر را در آغوش گرفتیم. آن لحظه آشنایی من با دکتر تبدیل بهیک دوستی عمیق بر اساس موازین خدایی و قرآنی و اسلامی شد.»
پاوه در خاطرات شهیدچمران
«حدود ساعت ۴ بعدازظهر، تیمسار فلاحی، از کرمانشاه پیامی فرستاد که نیروهای زیادی در کرمانشاه آماده حرکتند و همه ملت به حرکت درآمده و امکانات فراوانی وجود دارد، فقط باید فرودگاه پاوه آزاد شود تا هلی کوپترها بتوانند به زمین بنشینند. من نیز برای تصرف فرودگاه حرکت کردم و سه گروه پنج نفری تشکیل داده که در هر گروه، یکی از سپاه و یکی از گارد نخست وزیری و بقیه از جوانمردها و پاسدارهای کرد بودند و از سه طرف به سوی فرودگاه حمله بردند و به آنها گفته بود بعد از تسخیر فرودگاه در اولین تپه بعد از فرودگاه موضع گیری کنند و دیگر پیشروی نکنند، اما دوستان ما با آن همه شوق و شور، تپه اولی بعد از فرودگاه را گرفتند و بعد تپه دوم را نیز تسخیر کردند و بعد تپه سوم را گرفتند و در پشت تپه سوم، دهی از دموکرات ها بود، تیراندازی شد و یکی از برادران ما به شهادت رسید و دوستان ما در همان تپه سوم متوقف شدند و خطر دشمن به کلی منتفی شد.
ساعت ۵ بعدازظهر همه پاوه با همان پاسدارها، خسته و دلشکسته و مجروح و ناتوان، پاک شده بود و من پیغامی برای تیمسار فلاحی فرستادم که شهر، آماده پذیرش نیروهای جدید است. از ساعت ۶ بعدازظهر تا نیمه شب هلیکوپترها مرتب می آمدند و نیروهای جدید پیاده می کردند. از بهترین نیروهای کماندوی تیپ نوهد، از پاسداران، از کمیته ها، از مردم شهرهای دورافتاده ایران، از علما، از همه جا آمده بودند و همه خیابان های شهر از مردم پرشور ایران پر شده بود و فریاد الله اکبر آنها کوه ها و دره های پاوه را می لرزاند و راستی شب نعمت بود و رحمت و پیروزی که در سایه یک فرمان انقلابی به وجود آمده بود… یک روز بعد ساعت ۱۲ ظهر، بنا به فرمان تاریخی امام، نیروی ارتشی با تانک و توپ و تجهیزات کامل به فرماندهی تیمسار فلاحی وارد پاوه شد و در مواضع استراتژیک شهر قرار گرفت و خطر به کلی منتفی شد. آنگاه پیروزی نیروهای انقلاب ادامه یافت و در عرض ۱۲روز همه شهرها و راه ها و مواضع استراتژیک کردستان به تصرف نیروهای ما درآمد.»
شهید دکتر چمران در خاطرات خود جزییات بیشتری شرح می دهد: «اخبار وحشتناکی از پاوه به مرکز می رسید. در چنین شرایط سخت و خطرناکی در تاریخ ۱۳۵۸/۵/۲۵ از طرف دولت آقای بازرگان مأمور شدم که برای نجات پاوه حرکت کنم و سعی کنم با مذاکره و به طریق مسالمت آمیز مثل مریوان، قضیه پاوه را حل کرده و از خونریزی بیشتر جلوگیری کنیم. همراه با سه نفر از پاسداران نخست وزیری و تیمسار فلاحی که همیشه در کردستان پا به پای ما میآمد و بزرگترین فداکاریها را از خود نشان میداد، از پایگاه یکم رزمی هوانیروز کرمانشاه با هلیکوپتر عازم پاوه شدیم. در بالای پاوه به هرکجا که نزدیک میشدیم، رگبارگلوله از ما استقبال کردند. سرانجام هلیکوپتر در روی فرودگاه پاوه، در منتهیالیه غربی پاوه فرود آمد؛ در حالیکه به ضرب گلولههای متعددی سوراخ سوراخ شد.
ما اصلاً به سلامت خود اطمینان نداشتیم، ولی زیر رگبار دشمن بر خاک خزیدیم و سینهخیز خود را به پشت دیوارها رساندیم و با زحمت زیاد وارد پاسگاه ژاندارمری شدیم و سختترین نبردها را شروع کردیم. در حالی که وضع ما هر لحظه وخیم تر میشد؛ سرانجام به آن شب مخوف رسید که همه امیدها مبدل به یأس شده بود و دشمن بزرگترین حملهی سرتاسری خود را علیه ما شروع کرده بود و ما دل به شهادت گذاشته بودیم و جز لقای پروردگار آرزوی دیگر نداشتیم. در آن شب خطرناک، فقط دو نقطه در دست ما بود؛ یکی پاسگاه ژاندارمری و دیگری خانه پاسداران و من با تیمسار فلاحی شب اول را در پاسگاه ژاندارمری گذراندیم و از شب تا صبح زیر رگبار گلوله دشمن جنگیدیم.»[۱]
سازماندهی و حرکت نیروها به سمت پاوه
پس از پیام امام خمینی(ره) در روز شنبه ۲۷مرداد، لشکرهای مختلف ارتش و نیروهای سپاه پاسداران از نقاط مختلف برای سرکوب مهاجمان اعلام آمادگی کردند. دولت نیز به مهاجمان اخطار کرد که اگر تا ساعت یک بعدازظهر امروز حلقه محاصره را رها و گروگانها را آزاد نکنند، به وسیله نیروهای ارتش و مردم سرکوب خواهند شد. در اجرای فرمان امام، علاوه بر نیروی زمینی، فعالیت مؤثر و کلی در سایر نیروهای ارتش آغاز شد. یک واحد ۱۵۰ نفری از افراد تیپ ۲۳ نیروی ویژه هوابرد(نوهد) که با دستور سرتیپ فلاحی از روز قبل با هواپیمای (سی-۱۳۰) از تهران وارد کرمانشاه شده بود، به همراه گروهانی از نیروی مخصوص تیپ ۵۵ هوابرد شیراز در روز بیست و هشتم مردادماه به پاوه اعزام شد.
با فرمان امام در مقابله با گروههای ضدانقلاب، تردید و دودلی نیروهای نظامی در مواجهه با اشرار از میان رفت. از سوی ستادمشترک ارتش(سرتیپ شاکر) ب ه نیروی دریایی دستور داده شد ۱۵۰ نفر از تکاوران دریایی بوشهر را با هواپیما به کرمانشاه اعزام کند و زیر امر تیمسار فلاحی، فرمانده نیروی زمینی قرار دهد. در روز بیست و هفتم مردادماه واحدهای تقویتی با استفاده از حداکثر مقدورات هوانیروز با فرماندهی و نظارت سرتیپ فلاحی با بالگرد وارد پاوه شدند. واحدهای اعزامی نیز از راه زمینی به پاوه نزدیک شدند. نیروهای ارتش بدون درگیری، از گردنه ملهپلنگان وارد پاوه شدند و در اطراف گروهان ژاندارمری پاوه موضع گرفتند.
در ساعت ۱۱ صبح روز ۲۷ مرداد چهار فروند بالگرد حامل نیروهای نظامی و پاسداران و مهمات از کرمانشاه عازم اورامانات و پاوه شدند. مهاجمان که تحت فرماندهی حزب دمکرات کردستان بودند، پاوه را ترک کردند. مردم پاوه از مخفیگاههای خود خارج شدند و به استقبال نیروهای اعزامی آمدند. انتقال نیرو توسط بالگردهای هوانیروز با تعداد و سرعت بیشتری ادامه یافت. سرتیپ فلاحی همراه با اولین نیروها وارد شهر پاوه شد و مورد استقبال دکتر چمران و مردم پاوه قرار گرفت.
منبع:
سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش؛ مدیریت تحقیقات.
[۱] – روزنامه اطلاعات، ۲۷/۵/۱۳۵۹
انتهای پیام