سفر به غرب یا سیر باختر، یک حماسه اساطیری ۱۰۰ فصلی و خواندنی قرن شانزدهم چین است که به چالش‌های پیش روی کاراکتری به نام Monkey King می‌پردازد. شرحی از رویدادهای مهم هر فصل گرد هم آورده شده تا بازیکنان پیش از تجربۀ Black Myth: Wukong مروری بر وقایع منبع اقتباس آن، که از یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات چین به شمار می‌رود، داشته باشند.

قسمت ۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

از همبستگی عرفانی بهشت و زمین، نطفۀ‌ای سنگی در کوه Flower-Fruit می‌ترکد و زندگی یک میمون الهی آغاز می‌شود. این موجود خارق‌العاده به سرعت با قبیلۀ نخستی‌سانان دوست شد و به خاطر مهارت و کاریزمای بی‌نظیر خود، به احترام Handsome Monkey King نام گرفت.

یک روز مانکی می‌فهمد که همه در شرف مرگ هستند. او که چنین سرنوشتی را قبول نداشت، مصمم شد راهی برای فرار از مرگ بیابد. او خانۀ خود را در جستجوی حکیمی که بتواند به او راز جاودانگی را بیاموزد، ترک می‌کند.

پس از ده سال جستجو، مانکی به یک غار کوهستانی رسید و در آن‌جا با حکیم Subodhi ملاقات کرد. Subodhi مانکی را به عنوان شاگرد خود پذیرفت و نام مذهبی “سان ووکانگ” را بر او نهاد.

قسمت ۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

یک روز، در یکی از جلسات آموزشی، Subodhi سه ضربه به سر مانکی زد. مانکی کار استادش را به عنوان رمز شناخت و پس از سومین نگهبانی شبانه، به ملاقات او رفت. Subodhi از هوش مانکی به وجد آمد، از همین رو تصمیم گرفت تا راز جادوانگی را به او بیاموزد. او همچنین طیفی از قدرت‌های جادویی، از جمله Earthly-Fiend Transformations و Somersault Cloud را به او آموخت.

در یکی از روزها، مانکی مغلوب غرورش شد و جلوی دیگر شاگردان استاد هنرنمایی کرد. Subodhi با دیدن این صحنه تصمیم گرفت مانکی را اخراج کند.

مانکی از طریق ابرها به زادگاهش، کوه Flower-Fruit، بازگشت و با خبر شد که هیولایی به نام Demon King of Havoc دیگر هم‌نوعان میمونش را به وحشت انداخته. مانکی با قدرت‌های جدیدش به راحتی او را شکست داد و کشت.

قسمت ۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی از قلمروی Aolai مجموعه‌ای سلاح برای میمون‌ها دزدید و آن‌ها را در قالب نیروهای ارتش تمرین داد تا بتوانند از خود دفاع کنند.

مانکی متوجه شد که خودش هم به سلاحی نیاز دارد. برای همین از Dragon King در آب‌های شرقی درخواست کمک کرد و اینگونه سلاح افسانه‌ای خود، Gold-Banded Staff of Miraculous Will، را به‌دست آورد.

مانکی در دنیای اموات اسم خود را از زندگی حذف کرد تا کسی روح و جسمش را کنترل نکند. پادشاهان اژدها و شیاطین این اقدام مانکی را به امپراطور Jade گزارش دادند. در پاسخ، Venus the Gold Star مانکی را به بهشت دعوت کرد تا او را زیر نظر بگیرند و از مشکلات بیشتر جلوگیری شود.

قسمت ۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی در بهشت به نگهبان اسب یا Bimawen منسوب شد، اما احساس کرد که رتبۀ او به طرز توهین‌آمیزی پایین است. برای همین به زادگاهش برگشت. در آن‌جا، خود را Great Sage Equalling Heaven معرفی کرد که به منزلۀ شورشی آشکار علیه بهشت بود.

در پاسخ، پادشاه لی بهشتی ارتشی از سربازان آسمانی را برای دستگیری مانکی رهبری کرد. مانکی به راحتی او و بزرگ‌ترین جنگجویان الهی از جمله شاهزاده نژا را شکست داد. امپراطور Jade که دید چاره‌ای نیست، مانکی را به مقام Great Sage Equalling Heaven منصوب کرد.

قسمت ۵

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی وظیفه داشت از باغ هلوی جاویدان در بهشت محافظت کند ولی نتوانست جلوی خودش را بگیرد و همۀ هلوها را خورد.

کمی بعد، مانکی از گروهی از دوشیزگان فناناپذیر شنید که به ضیافت هلوی جاودانه دعوت نشده است و عصبانی شد. ضیافت را به هم زد و همه چیز را قبل از شروع جشن خورد. او همچنین تمام شراب امپراطوری را نوشید و اکسیر طلایی را مصرف کرد، اما متوجه اعمال ناشایستش شد و به زادگاهش بازگشت.

امپراطور از شدت خشم ۱۰۰ هزار سرباز آسمانی را به منظور دستگیری مانکی اعزام کرد ولی همگی شکست خوردند و عقب‌نشینی کردند.

قسمت ۶

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

گوانین به قصر آسمانی رسید و شاگرد خود، Hui’an، را برای نبرد با مانکی فرستاد ولی شکست خورد.

تنها یک راه باقی مانده بود. گوانین به امپراطور توصیه کرد که ارلنگ، قوی‌ترین ژنرال بهشت، را برای دستگیری مانکی بفرستند. مانکی و ارلنگ با تمام توان و جادو روزهای زیادی با هم جنگیدند. ارلنگ حریف قدرتمند این نبرد بود.

در نهایت، لائو حلقۀ الماس جادویی خود را از بهشت به زمین انداخت که به سر مانکی اصابت کرد. مانکی شکست خورد و اسیر شد.

قسمت ۷

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

مانکی به دلیل جنایاتش به اعدام محکوم شد. با این حال، بدنی به سختی الماس داشت و هیچ‌ یک از روش‌های الهی اعدام به او صدمه نزد.

در عوض، مانکی محکوم شد تا در کورۀ لائو سوزانده شود. او خود را در گوشه‌ای پنهان کرد و با باز شدن در کوره فرار کرد.

به محض فرار، مانکی بهشت را به هم ریخت و همه چیز را در مسیرش به سمت تاج و تخت امپراطوری از بین برد.

بودا تاتاگاتا برای حل این وضعیت وارد عمل شد. او با مانکی شرط بست که اگر بتواند از چنگ او در برود تاج و تخت امپراطوری از آن اوست. مانکی شکست خورد.

سپس تاتاگاتا دست خود را به Five-Elements Mountain تبدیل کرد و مانکی زیر دستانش له شد. یک مهر جادویی بالای دستش قرار گرفت تا مانکی برای جنایاتی که مرتکب شده بود، زندانی شود.

قسمت ۸

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

پانصد سال بعد، بودا تاتاگاتا تصمیم گرفت مجموعه‌ای از سوتراهای بودایی (نوشته‌هایی مقدس) را به سرزمین شرق، سلسلۀ تانگ در چین، تحویل دهد. گوانین وظیفه داشت فرد مناسبی از امپراطوری تانگ برای زیارت کوه Spirit و جمع‌آوری سوتراها پیدا کند.

گوانین در سفر خود به شرق، با موجوداتی چون دیو شنی، خوک بزرگ، اژدهای سفید و مانکی زندانی روبه‌رو شد که همگی از بهشت رانده شده بودند. او آن‌ها را به دین بودایی دعودت کرد و گفت منتظر زائر نوشته‌های مقدس باشند. اگر از زائر مراقبت می‌کردند، گناهانشان بخشوده می‌شد.

قسمت ۹

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

چن گوانگروی، قهرمان بین‌المللی اهل ادب و فلسفه، با زنی به نام یین ونجیائو ازدواج کرد. چن با قایق، سفری را به سمت موقعیت شغلی جدید خود آغاز کرد ولی در میانۀ راه توسط راهزن Liu Hong، که قصد داشت یین را همسر خود کند، کشته شد.

بعدها، یین فرزند چن را به دنیا آورد. او را در سبدی قرار داد و در روخانه‌ای رها کرد تا از Liu Hong در امان باشد. همچنین یادداشتی در سبد قرار داشت و داستان غم‌انگیز فرزند در آن نوشته شده بود.

راهِبان بودایی فرزند را پذیرفتند و او را با نام ژوان‌زانگ، به عنوان یک راهب پرورش دادند. وقتی ژوان‌زانگ به اندازه کافی بزرگ شد، حقیقت را دربارۀ والدینش فهمید و قسم خورد که انتقام بگیرد. به همین منظور، گزارشی در مورد Liu Hong به امپراطوری فرستاد. Liu دستگیر و اعدام شد. ژوان‌زانگ به عنوان یک راهب به زندگی خود ادامه داد.

قسمت ۱۰

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

اژدهای رودخانۀ جینگ با یک فالگیر در مورد زمان و میزان بارندگی روز بعد شرط بست. امپراطور Jade گزارش داد که فالگیر میزان بارندگی را درست پیش‌بینی کرده است و اژدها شوکه شد.

اژدها برای اینکه نبازد، کمی زمان و مقدار باران را تغییر داد. اما کاری که کرد از جنایات الهی تلقی می‌شد و برای همین نخست‌وزیر بشری او را محکوم به اعدام کرد. اژدهای ناامید به دیدار امپراطور تایزونگ رفت تا جان او را نجات دهد. تایزونگ قول داد که به او کمک می‌کند.

روز بعد، اژدها در خواب توسط نخست‌وزیر اعدام شد. اژدهای رودخانۀ جینگ که حالا در دنیای اموات به سر می‌برد، به شدت از دست امپراطور تایزونگ عصبانی بود.

قسمت ۱۱

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

اژدها در عالم اموات علیه امپراطور تایزونگ، که گفته می‌شد در اثر بیماری می‌میرد و به دنیای اموات می‌آید، شکایت کرد. پادشاهان جهنم بررسی کردند که مرگ اژدها تقصیر امپراطور نبوده و برای همین به تایزونگ ۲۰ سال فرصت زندگی بیشتر اهدا کردند. تایزونگ برای قدردانی قول داد که کدو تنبل بفرستد.

امپراطور به دنبال شخصی می‌گشت تا کدو تنبل را به پادشاهان جهنم تحویل دهد. یک داوطلب با رضایت کامل خود را فدا کرد تا هدیه را برساند و در زندگی پس از مرگ، به همسرش بپیوندد.

قسمت ۱۲

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

امپراطور تایزونگ برای ترویج بودیسم و کمک به تناسخ روح کسانی که به اشتباه مرده بودند، مراسمی بزرگ ترتیب داد و ژوان‌زانگ به عنوان راهب اصلی منصوب شد. گوانین به همراه شاگردش، Hui’an، در لباس راهب به امپراطوری رسیدند و قصد داشتند یک خرقه و عصای راهب بفروشند. ژوان‌زانگ تصمیم گرفت آن‌ها را بخرد.

گوانین این اقلام را به ژوان‌زانگ هدیه داد و او را از سوتراهای واقع در کوه Spirit مطلع کرد. ژوان‌زانگ گفت که برای یافتن آن‌ها راهی سفر می‌شود.

تایزونگ از سوی دیگر، شجاعت ژوان‌زانگ را تحسین کرد و با او عهد برادری بست. سپس نام تریپیتاکا را بر او نهاد. پس از آن، تریپیتاکا امپراطوری را ترک کرد تا سفر خود را به سوی غرب آغاز کند.

قسمت ۱۳

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

تریپیتاکا و همراهانش (که توسط امپراطور اعزام شده بودند) درون گودالی واقع در Double-Fork Ridge افتادند و سه شیطان ببر، خرس و گاو آن‌ها را اسیر کردند. شیاطین دو همراه را خوردند و تریپیتاکا را برای یک وعده‌ی غذایی دیگر کنار گذاشتند.

ناگهان Venus ظاهر شد و تریپیتاکا را نجات داد. او به تریپیتاکا قول می‌دهد که خیلی زود همراهان یا زائران قدرتمندی به او ملحق می‌شوند تا سفر ایمنی داشته باشد.

کمی بعد، تریپیتاکا با یک گربۀ کوهستانی غول‌پیکر روبه‌رو می‌شود. شگارچی بزرگ، لیو بوکین، تریپیتاکا را نجات داد و از او دعوت کرد که شب را در خانه‌اش بگذراند.

قسمت ۱۴

خلاصه سفر به غرب، منبع اقتباس Black Myth Wukong، که شما را برای فهم داستان بازی آماده می‌کند - گیمفا

لیو بوکین، تریپیتاکا را تا کوه Five-Elements اسکورت کرد. آن‌ها مانکی را یافتند که زیر کوه زندانی شده بود. مانکی توضیح داد که گوانین به او دستور داده تا از تریپیتاکا محافظت کند. تریپیتاکا بالای کوه رفت، مهر تاتاگاتا را خنثی کرد و مانکی آزاد شد. سپس نام بودایی “خورشید زائر” را بر مانکی نهاد.

کمی بعد، مانکی دسته‌ای از راهزنان را کشت. تریپیتاکا از مانکی عصبانی شد و آن‌جا را ترک کرد. گوانین به تریپیتاکا یک سربند طلایی هدیه داد و به او مانترای “سفت کردن سربند” را آموخت تا مانکی را اینگونه و با درد کنترل کند. مانکی فریب خورد و سربند را بست که در آوردن آن غیرممکن بود. تریپیتاکا ارباب مانکی شد.

قسمت ۱۵

source

توسط wisna.ir