ساعت 24 – در تعریف «مذبذب» آمده است: «نامصمم و متزلزل و دمدمی مزاج». در شرح مبسوطتری توضیحش آمده: «آمد و شد کردن هر چیزی میان دو طرف، بدون اینکه آن چیز تعلق و وابستگی به یکی از آن دو طرف داشته باشد. »
مصداق بارزش همان حزب باد بودن است. مثل سیاستمداری که هیچ گاه پایش را در برابر باد محکم نکرده تا در سیاستورزیاش استوار بماند و این استواری از او سیاستمداری محبوب، مقبول و قابل احترام بسازد. بلکه هر بار بنا به اقتضا چرخیده است سوی باد و این چرخشهای دم به دم او را چنان از هویت سیاسی تهی کرده که حیات سیاسیاش بیش از آنکه متکی به یک گرایش و تفکر و مواضع روشن باشد، وابسته به معاملهگریهای
پشت پردهاش است.
در صحنه سیاسی ایران، این تعاریف بیش از همه به قامت محمدباقر قالیباف نشسته است. تا آنجا که بسیاری او را نه یک «سیاستمدار»، بلکه مرد ملونالحالی میدانند که قامت سیاسیاش کوتاهتر از آن است که بتوان به او اعتماد کرد.
از همین روست که مسعود پزشکیان این روزها زیر ضرب شماتتهاست بابت تکیه و اعتمادی که به این قامت کوتاه کرده است.
سردار قالیباف گرچه بارها عَلم نواصولگرایی برداشته تا از اصولگرایان، به ویژه تندروها تبری بجوید، اما هر بار هم که منافعش اقتضا کرده، با آنها معامله کرده است. از همین روست که کسی نمیتواند هویت و خط و ربط سیاسی مشخصی را به مرد اول قوه مقننه نسبت دهد
لطفی که کانادا به سردار کرد
چرخش 180 درجهای او نسبت به دولت، تصویر تلون و رنگ به رنگ شدنهای مکرر او را به روز کرده است. پس از سه ماه حضور ظریف در دولت را به دلیل تابعیت خارجی فرزندش غیرقانونی خوانده و از او خواسته که خودش از دولت برود.
وقتی ماجرای سفر ترکیه همسر، دختر و داماد قالیباف و خرید سیسمونی از آن سوی آب علنی شد، نقدها و گلایهها همه از ریا و تلون در سبک زندگی یکی از بالاترین مقامات عالی کشور بود.
و حالا که او پشت تندروها در حذف اطرافیان پزشکیان از دولت ایستاده، خاطره درخواست ویزای پسرش از دولت کانادا را هم زنده کرده است. به ویژه آنکه تابعیت فرزندان ظریف به دلیل تولد در خاک آمریکا به طور خودکار فعال شده اما فرزند سردار در خاک ایران به دنیا آمده و قصد کانادا کرده است.
فرید موسوی، نماینده مجلس به همین موضوع اشاره کرده و در مصاحبهای گفته: «تصور کنید فردی نماینده است، مسئولیت حساس دارد، به هر دلیلی فرزند او از کشور برود، در این شرایط باید به آن نماینده بگوییم که پاشو از مجلس برو؟»
دولت کانادا اما با ویزایی که به پسر سردار نداد، ناخواسته این لطف را در حق او کرد که امروز با خیال آسوده بر سر قانون مشاغل حساس، خطی را دنبال کند که دولت را تحت فشار بگذارد.
وقتی مبنای وفاق
سهمخواهی از قدرت و ثروت باشد
در برابر انتقادات به او، حلقه نزدیکان قالیباف میگویند که او مدافع قانون است. ناظران اما در حیرتند که چگونه در تمام چند ماهی که از دولت میگذرد، او موضعی همسو با دولت درباره حضور محمدجواد ظریف در کنار پزشکیان داشت و ناگهان تنها دو روز پس از برکناری چهره نزدیکش از سرپرستی صندوق بازنشستگی کشور، موضعش چرخید و تاکید کرد که ظریف باید از دولت برود؟ و چگونه از آن وفاق و همدلی با دولت رنگ عوض کرده و اختلاف با دولت را استارت زده است؟
در تعریف «مذبذب» آمده است: «نامصمم و متزلزل و دمدمی مزاج». در صحنه سیاسی ایران، این تعاریف بیش از همه به قامت محمدباقر قالیباف نشسته است. تا آنجا که بسیاری او را نه یک «سیاستمدار»، بلکه مرد ملونالحالی میدانند با قامت سیاسی کوتاه
در پاسخ منتقدانش تصریح میکنند که او همان قالیباف همیشگی است و آنچه میکند، همان است که از او انتظار میرفت.
سعید محمد که پیش از این در پرونده هلدینگ یاس علیه او و نزدیکانش دست به افشاگری زده بود، دربارهاش نوشته: « وقتی مبنای وفاق سهمخواهی از قدرت و ثروت باشد در چشم به هم زدنی تبدیل به تقابل و نفاق میشود. »
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی، نماینده مجلس نیز کنایه زده که «قالیباف زود زیر میز زد و هنوز پستهای زیادی در کشور وجود دارد که او بخواهد نیروهایش را در آنجا اصطلاحا بچپاند. »
او اضافه کرده که «قالیباف حتی اگر خودش هم رئیس جمهور شده بود، نمیتوانست این اندازه نیروهایش را در دولت و سایر پستهای دولتی جا بزند. 80 درصد استانداران از نزدیکان قالیباف هستند. پزشکیان نیروهای خود را رها کرد و چسبید به دشمنانش و گفت میخواهم وفاق ایجاد کنم. شک نداشته باشید، بعد از اتمام انتصابات، پزشکیان تنها خواهد شد؛ چرا که این آقایان وفاق را یک طرفه میخواهند. »
معاملههای فصلی با پایداریها
برخی دیگر این تغییر رنگ سردار را مربوط به انتخابات هیات رئیسه مجلس میدانند و معاملههای فصلی که او با پایداریها میکند. هر چه موعد انتخابات هیات رئیسه مجلس نزدیکتر میشود او نیاز بیشتری دارد به اینکه پایداریها و رادیکالها را آرام کند تا سنگ پیش پای نشستن دوباره او روی کرسی ریاست مجلس نیندازند.
او گرچه بارها عَلم نواصولگرایی برداشته تا از اصولگرایان، به ویژه تندروها تبری بجوید، اما هر بار هم که منافعش اقتضا کرده، با آنها معامله کرده است. از همین روست که کسی نمیتواند هویت و خط و ربط سیاسی مشخصی را به مرد اول قوه مقننه نسبت دهد؛ سیاستش همواره یکی به نعل زدن و یکی به میخ زدن بوده است.
در سیاستورزیاش، گرچه نمیشود نام سیاستورزی بر آن گذاشت، آنچه مهم است، صرفا ماندن در صحنه سیاسی است؛ به هر قیمتی و با چرخیدن به هر سمتی که این خواسته را محقق کند و به قول محمد مهاجری، ناترازی سیاسی دارد.
مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا در نقد این ناپایداری سیاسی او نوشته است: «دولتیها ناراضیاند که قالیباف سهمش را گرفته و زیر میز وفاق زده، پایداریچیها ناراحتند که چرا دیرهنگام از پشتیبانی پزشکیان دست کشیده و رئیس مجلس مذبذب است و زیگزاگی حرکت میکند. این سرنوشت چهرههایی است که گرچه خوبند اما ناترازی سیاسی دارند و نمیتوانند خود را ارتقا دهند. »
با اینکه بسیاری چون مهاجری تاکید میکنند که قالیباف با این مشی و رویه، امکان ارتقای سیاسی را ندارد، برخی دیگر اما اشاره میکنند که او با پروژه وفاق دولت پزشکیان که امکان انتصاب نزدیکانش در دولت و استانداریها را فراهم کرد، میتواند به آسانی مقدمات پیروزیاش در انتخابات بعدی ریاست جمهوری را بچیند و راه تحقق آرزوی دیرینهاش برای رسیدن به پاستور را هموار کند.
source