سال ۲۰۲۴ سالی بود که هر فردی با توجه به علایق خود آن را به اشکال مختلفی توصیف کرده و در همین راستا این مقاله قرار است ۱۰ بازی برتر امسال را از لنز من توصیف کند.
شخصا سال ۲۰۲۴ را سال بدی برای گیمینگ نمیدانم؛ ما امسال توانستیم آثار تازهای را تجربه کنیم، شاهد بازگشت برخی فرنچایزهای دوستداشتنی با عناوین و تجربههای تازه بوده و همچنین در کنار این موارد بیش از هر سال دیگری به شکل متعدد و گسترده شاهد شکوفایی عناوین مستقل بودیم که به طور کلی به خودی خود یک مسئلهی بسیار مثبت و خوشحال کننده در راستای سلامتی و جنبوجوش خلاقیت در صنعت گیمینگ مخصوصا در این دوران به شمار میآید.
البته مسلما من هم همچون بسیاری دیگر از افراد لزوما تمامی آثاری که امسال عرضه شدند را حداقل تا زمان نوشتن این مقاله تجربه نکردم بنابراین مشخصا این دست مقالات بر پایهی تجربههایی است که هر شخصی در طول امسال داشته است. اما به طور کلی امسال سالی بود که شخصا شاهد عرضه چندین و چند بازی از فرنچایزها یا ژانرهای مورد علاقهام بودم که باعث شد به هیچ عنوان در طول سال احساس کمبود نکنم و حالا در ادامه ۱۰ مورد از آنها را با شما به اشتراک میگذارم.
۱۰. Alone In The Dark
عنوان Alone In The Dark تجربهی بینقصی نبود اما به نظرم سزاوار برخی از انتقادات وارده هم نبود یا بهتر است بگویم سزاوار محاکمه عادلانهتری بود. البته شخصا درک میکنم چرا برخی افراد نمیتوانند با این اثر ارتباط برقرار کنند چرا که AITD قطعا یک تجربهی وحشت بقای «مدرن» با توجه به معنای امروزی آن نبود، به عنوان مثال یکی از رویکردهای این بازی که بعضا برخی مخاطبان را آزرده میکرد تمرکز زیاد روی پازلها و تعدد آنها بود، رویکردی که در آثار کلاسیک ژانر بسیار مرسوم بود اما امروزه کمتر آثار AAA در این ژانر در این مقیاس روی حل پازل تمرکز میکنند.
شخصا اعتقاد دارم Alone In The Dark از آن دست آثاری است که با توجه به اینکه از چه کسی میپرسید پاسخهای متقاوتی نسبت به چگونگی تجربهی آن میگیرید اما در نهایت اگر از من بپرسید این اثر قطعا ارزش تجربه را دارد. من از همان ابتدا میدانستم نباید انتظار تجربهای در ابعاد کیفی عناوین RE را از این اثر داشته باشم و از همین رو انتظارات منطقی از آن داشتم که در نهایت بازی حتی در برخی بخشها مرا غافلگیر کرد!
از لحن و تم روایی نوآر خاص این اثر تا رویکرد خاصی که نسبت به ابعاد “Exploration”، نحوه ارائه و همچنین طراحی پازلهایش داشت همگی باعث شدند تا حد مطلوبی از این اثر لذت ببرم. Alone In The Dark در مقیاسی سزاوار برخی انتقادات بوده و در ابعادی تاوان رویکرد کلاسیکتری که اتخاذ کرده بود را پس داد در حالی که لزوما این رویکردها امری منفی نیستند بلکه نحوه هضم آن توسط پلیرهای مختلف میتواند متفاوت باشد. در نهایت با وجود نظرات مختلف حول این اثر من از چندین و چند ساعتی که در تجربهی این بازی غرق شدم بسیار لذت بردم.
۹. SteamWorld Heist II
این عنوان مملو از خصوصیات ریز و درشت دوستداشتنی و یا به اصطلاح «Charm» است که با یک گیمپلی نوبتی بسیار جذاب ترکیب شده و یکی از برترین تجربیات نوبتی تاکتیکال چندین سال اخیر را به ارمغان آورده است. قبل از هر چیزی آرت استایل و رویکرد هنری این اثر است که نظر شما را جلب خواهد کرد، یک دنیای بسیار زیبا و مملو از رنگهای مرتعش که در آن داستان کاپیتان Leeway، یک دریانورد جوان روایت میشود. طراحی Steam Botها همگی به شدت جذاب و متمایز از یکدیگر جلوه میکنند و به طور کلی میتوان گفت این اثر به خوبی موفق به خلق دنیا و سازوکاری شده که پلیر را در خود بکشد.
در طرف دیگر گیمپلی بسیار سرگرمکننده و عمیق این اثر است که ساعتها شما را درگیر خود میکند؛ از جنگهای دریایی گرفته تا مبارزات نوبتی همگی تجربهای بسیار درگیر کننده و دوستداشتنی را خلق کردند. این بازی به عنوان یک تجربهی نوبتی تاکتیکال همهی وظایف خودش را به خوبی انجام داده و خلاقیتهای بسیاری نیز در قبال فرمول کلی پیادهسازی به خرج داده، از طرف دیگر ارائه کلی بازی فوقالعاده بوده و در نهایت موسیقی و ساندترک عالی آن نیز فضاسازی این عنوان را به اوج خود میرساند؛ SteamWorld Heist II اثری بود که از انتظاراتم فراتر رفته و به راستی یک تجربهی به یادماندنی را برایم رقم زد.
۸. V Rising
به عنوان یکی از طرفداران پروپاقرص فرنچایز Castlevania باید بگویم V Rising اثری بود که اجازه میداد یکی از فانتزیهایم را تجربه کنم و آن هم تبدیل شدن به یک خونآشام تمام عیار بود، البته Castlevania LOS 2 تا حدی این مسئله را فراهم میکرد اما V Rising آن را در مقیاس و ابعادی کاملا تازه با ظرافت و دقت بسیار عالی ارائه میداد که حقیقتا پلیر را سر جایش میخکوب میکرد. این اثر یک تجربهی اکشن/بقای بسیار عمیق و خلاقانه است که اجازه میدهد به عنوان یک خونآشام از خواب طولانی خود برخواسته و مجددا حکومت خودتان را بر پا کنید. سیستم ساختوساز این بازی به آسانی مرا غرق خودش کرد و اجازه داد قلعهی ایدهآل خونآشام خودم را بسازم، داخل آن را تزئین کنم و گسترشش دهم.
سیستمهای متعدد گیمپلی این اثر آن قدر با ظرافت پیادهسازی شدهاند که نه تنها لحظهای احساس نمیکنید تجربهی بازی کند یا خسته کننده شده است بلکه تازه لحظه به لحظه با امکانات جدیدی روبهرو میشوید که احتمالات تازهای را برای آزمونوخطا فراهم میآورند. سیستم مبارزات بازی نیز از عمیق بالایی برخوردار بوده و به شما اجازه میدهد استراتژیهای مختلف را به ساختارهای مختلف تعمیم داده و به راستی بر تاریکی چیره شوید و دشمنانتان را از پای در بیاورید. خلاصه که سرتان را درد نیاورم V Rising بدون شک یکی از برترین تجربههایی است که سال ۲۰۲۴ برای ارائه داشت.
۷. The Legend of Zelda: Echoes of Wisdom
The Legend of Zelda: Echoes of Wisdom یک تجربهی پازل پلتفرمر بسیار سرگرم کننده و خلاقانه است که حسوحال عناوین کلاسیک فرنچایز را به بهترین شکل به زبان مدرن ترجمه کرده و به طور همزمان با نوآوریها و رویکردهای خاص خودش آن را شخصیسازی میکند. این بازی برای اولین بار در یک نسخهی اصلی از فرنچایز TLOZ به ما اجازه داد به طور متمرکز در نقش Zelda بازی کنیم و این کار را به بهترین شکل ممکن انجام داد. ما با یک دنیای بسیار زیبا به لطف آرت استایل مینیمالیستیک و دوستداشتنی Link’s Awakening روبهرو هستیم که اقلیمهای مختلف را با رنگولعاب متفاوت به تصویر میکشد.
شما در نقش Zelda بازی میکنید که لزوما از توانایی مبارزه Link برخوردار نیست و از همین رو این اثر گیمپلی خودش را کاملا بر پایهی همین ایده میسازد. برجستهترین خصوصیت گیمپلی این اثر امکان جذب و احضار Echoهای موجودات و حتی وسایل مختلفی است که در طول تجربهی بازی با آنها روبهرو میشوید که تنوع و تعدد بسیار زیادی دارند. همین مکانیزم به تنهایی کمی حسوحال عناوین Pokemon را نیز به این اثر تزریق میکند چرا که شخصا دائما مشتاق یافتن هیولاهای جدید برای شکست دادن و اضافه کردن آنها به طیف گستردهی Echoهای خودم بودم.
هر یک از این وسایل و یا موجودات خصوصیات مختص خود را داشته که در شرایط مختلف با به کارگیری استراتژیهای مختلف پلیر میتواند از آنها بهره گرفته و در بازی پیش برود و در حالی که گاها ممکن است تعادل بین برخی از این Echoها بر هم بخورد اما به طور کلی این مکانیزم به تنهایی کلیت تجربه و چگونگی روند بازی و نحوه تعامل پلیر با محیط و دنیای آن را تحت تاثیر قرار داده و روند کلی آن را حسابی درگیر کننده میکند که در نهایت به خلق یکی از خاصترین تجربههای سال ختم میشود.
۶. Stellar Blade
عنوان Stellar Blade قطعا یکی از عناوین مورد انتظار من برای سال ۲۰۲۴ محسوب میشد چرا که شخصا علاقهی بسیاری به عناوین Hack & Slash دارم و با توجه به نمایشهای این اثر به نظر میرسید که قرار است تجربهی بسیار خوبی را در این ژانر ارائه دهد که در نهایت هم همینطور بود. در حالی که روایت و شخصیت پردازی Stellar Blade حرفی برای گفتن ندارند و لزوما نمیتوان گفت شاهد عملکردی عالی در بخشهای روایی هستیم اما در طرف دیگر در زمینهی ارائه و Presentation، موسیقی و مهمتر از همه گیمپلی شاهد یک تجربهی بسیار عالی بودیم که به راستی جبران کمبودهای روایی آن را میکرد.
گیمپلی بازی ترکیب مناسبی از برخی رویکردهای عناوین سولزلایک با تجربههای هک اند اسلش محسوب میشد که کمک به سزایی به روند کلی مبارزات کرده بودند، از طرف دیگر درخت مهارتها ارائه شده نیز از تعادل بسیار مطلوبی برخوردار بودند و دائما امکانات تازهای به گیمپلی اضافه میکردند که میتوانست ارتعاش بسیار بیشتری در روند مبارزات ایجاد کند که یک روند کلی تعامل پویا و بسیار جذاب را در مبحث مبارزات بوجود میآورد. موسیقی این اثر نیز قطعا یکی از هایلایتهای آن به شمار میرفت که حسابی به فضاسازی کلی بازی کمک میکرد. در کل با وجود آن که Stellar Blade برخی مشکلات قابل توجه در ابعاد روایی خود داشت اما در نهایت یک تجربهی بسیار سرگرم کننده و جذاب را رقم زد.
۵. Tekken 8
قسمت هشتم فرنچایز Tekken در یک کلام فوقالعادست، از ابعاد سیستماتیک بازی گرفته تا بهبودهای مکانیکال هدفمند در ساختار کلی این نسخه تا تغییر رویکردهای منطقی نسبت به کلیت روند و به اصطلاح “Flow” مبارزات در این نسخه به راستی آن را به یکی از برترین آثار مبارزهای چند سال اخیر تبدیل میکند که شخصا در سال ۲۰۲۴ ساعات زیادی را در آن گذراندم و قطعا به تجربهی آن در سالهای آتی ادامه میدهم. تغییر رویکرد این اثر از یک اثر مبارزهای دفاعی مثل نسخه هفتم به یک روند تهاجمیتر و معرفی مکانیزمهای تازه در همین راستا باعث شده است که روند مبارزات، کمبو زنی و به طور کلی خطوط فکری ایجاد شده نسبت به چگونگی تجربهی Tekken متحول شود.
شخصا ساعات بسیار زیادی را صرف تجربهی Tekken 7 کردم اما فکر میکنم قسمت هشتم قرار است به راحتی جایگاه آن را بگیرد، همچنین پشتیبانی گسترده از این اثر نیز بسیار دلگرم کنندست و خوشبختانه به نظر میرسد که Bandai Namco و تیم سازنده برنامهی پشتیبانی طولانی مدت از این عنوان دارند. همچنین به تازگی Clive از FF16 به عنوان کاراکتر مهمان به این اثر ورود کرده است که درست همچون Noctis در قسمت هفتم با استایل مبارزه خود کمی حس و حال Soul Calibur را به این بازی آورده است و شخصا مشتاقانه منتظر دیدن کاراکترهای مهمان آینده با پیچشهای گیمپلی خاصشان هستم.
۴. Metaphor: Refantazio
Metaphor: Refantazio بازی جدید استودیوی Atlus امسال توانست حسابی سروصدا به پا کند و نشان داد که این استودیو هنوز توانایی ساخت آثار JRPG فوقالعاده را دارد. این اثر تا حد زیادی متمایز از آثار چند سال اخیر Atlus در بسیاری از بخشها از جمله لحن کلی روایی، مضمون و حتی ابعاد مکانیکال مبارزات بود. این IP جدید برخی از برترین خصوصیات فرنچایزهای پیشین این استودیو از جمله Persona و SMT را گرفته و آنها را به اشکال جدیدی به کار میگیرد. ما همچنان شاهد انعطافپذیری عالی در کنار عمق بالا در سیستم مبارزات بازی هستیم که حالا با برخی ایدههای تازه ترکیب شده و سازوکار جدیدی را بوجود میآورند.
روایت داستانی، کاراکترها و نحوه ارائه آن به پلیر نیز همچون بسیاری دیگر از آثار این استودیو به شکلی عالی انجام شده بود که به طور کلی پلیر را در خود غرق میکرد. رویکرد هنری، موسیقی و دنیاسازی این و همچنین مفاهیمی که به آن میپرداخت موجب شده بود با اثری بسیار خاص مواجه باشیم که در نهایت تجربهای چند بُعدی را خلق میکرد.
۳. Like a Dragon: Infinite Wealth
عنوان Like a Dragon: Infinite Wealth هر آن چیزی بود که یک طرفدار فرنچایز Yakuza از این فرنچایز انتظار داشت و حتی شاید کمی فراتر از آن هم میرفت؛ روایتی مملو از کاراکترهای دوستداشتنی، لحظات دراماتیک، غمانگیز و خوشحال کننده که مثل همیشه اجازه نمیدادند لحظهای از پای بازی بلند بشوم، به راستی استودیوی RGG یکی از بهترین و گستردهترین داستانهای فرنچایز تا به امروز را در این نسخه روایت میکند. در کنار روایت که همیشه یکی از پایههای اصلی فرنچایز Yakuza بوده، Infinite Wealth فرمول نوبتی که در قسمت هفتم مجموعه پایهگذاری شده بود را بهبود بخشیده و به اشکال مختلف گسترش میدهد. از کلاسهای متنوع تا ایجاد روندی پویاتر در طول مبارزات و انعطافپذیری استراتژیک بیشتر گیمپلی در این عنوان باعث شده که گیمپلی به یک بلوغ منطقی دست یابد.
به نظر من Like a Dragon: Infinite Wealth اثری بود که امسال تا حد زیادی زیر سایهی آثار دیگر قرار گرفت و با وجود تجربهی فوقالعادهای که ارائه میداد کمی به آن بیاعتنایی شد. البته شخصا اعتقاد دارم رویکرد JRPG فرنچایز Yakuza هنوز جای کار دارد اما به عنوان یک پکیج این عنوان تقریبا یک اثر همه چیز تمام بود که به عنوان کسی علاقهی بسیاری به این مجموعه دارد دهها ساعت در آن غرق شدم و به شدت از آن لذت بردم و حقیقتا نمیخواستم تمام شود.
۲. Crow Country
اگر میخواستم خاصترین تجربهی سال ۲۰۲۴ خودم را به یک بازی تخصیص بدم، آن اثر قطعا Crow Country بود. این بازی یک تجربهی مستقل وحشت بقا با تلفیق المانهای مدرن و کلاسیک است که با یک آرت استایل فوقالعاده جذاب به پلیر ارائه میشود. Crow Country یک تجربهی وحشت بقای تمام عیار است چرا که نه تنها همهی کارهایی که یک عنوان در این ژانر باید انجام دهد را به نحوی عالی انجام میدهد بلکه با خلاقیت خود برخی از این المانها را در هم میپیچد و یا با استفاده از نوع ارائهی خاص خودش آنها را شخصیسازی میکند.
من میتوانم یک مقالهی کامل راجع به اینکه چرا Crow Country یک اثر فوقالعاده است بنویسم و به تحسین آن بپردازم؛ این بازی نشان میدهد که خلاقیت لزوما نیازی نیست در حلق پلیر فرو شود تا آن را احساس کنیم، همچنین نیازی نیست خلاقیت واحد اما عظیم باشد بلکه میتواند جزئی اما متعدد نیز جلوه کند. این تجربه یک اثر وحشت بقای استاندارد مملو از خصوصیات ریز و درشت از جمله نحوه طراحی و تعامل با پازلها، فضاسازی و چگونگی استفاده از رویکرد هنری خاص آن به منظور ایجاد ترس است که در نهایت تجربهی این اثر را بسیار خاص میکند. بازیسازان مستقل ژانر ترس با رویکردهای متفاوت، تازه و نگاه از لنز متمایزشان به مفهوم ترس و چگونگی بهرهوری و پیادهسازی آن در سال ۲۰۲۴ گل کاشتند و Crow Country قطعا گواهی بر آن است.
۱. Silent Hill 2 Remake
بازسازی نسخهی دوم Silent Hill توسط استودیوی Bloober Team یک بازگشت باشکوه برای یکی از محبوبترین فرنچایزهای گیمینگم بود و البته یک حرکت نمادین برای استودیویی محسوب میشد که بسیاری تا روز قبل از عرضه او را نالایق تلقی میکردند. شخصا از همان ابتدا اعتقاد قلبی به تواناییهای این استودیو و مهمتر از آن درک و اهمیت آنها نسبت به فرنچایز SH داشتم و فکر میکردم که میتوانند از پس چنین پروژهای بر بیایند چرا که همیشه در بازیهایشان نشانههای مثبتی از الگوبرداریهای جالب از SH مشاهده میکردم. این استودیو اثبات کرد که پشتکار و عشق به بازیسازی و درک درست از هدف نهایی ارکان مهمی هستند که فارغ از مقیاس یا سابقه استودیو موجب شکوفایی و جهش میشوند.
SH2R اثری بود که مشخصاً با عشق و ظرافت بسیاری پرورش یافته و سازندگان واقعا برای اثری که میساختند ارزش قائل بودند. این بازسازی یکی از نمادینتری آثار ژانر را با بهبودهای متعدد در ابعاد مختلف و همچنین تغییرات هدفمند و منطقی به یک تجربهی فوقالعاده تبدیل میکند.
SH2R حداقل در ابعاد ساختاری هر آن چیزی بود که شخصا دوست داشتم چپتر بعدی فرنچایز به سمت آن برود و در نهایت بر خلاف انتظار بسیاری این Bloober Team بود که به راستی برگه تازهای در تاریخچهی مجموعه گشود و پس از نزدیک به دو دهه جهشی تازه در این مجموعه رقم زد. حالا نه تنها مشتاقانه به آیندهی این مجموعه با آثاری همچون Townfall و مخصوصا f مینگرم بلکه امیدوارم که Bloober Team بتواند با کسب این تجربه مسیری صعودی را پیش گرفته و آثار وحشت بهتری را به این ژانر ارائه دهد چرا که به راستی به آن نیازمند هستیم.
سخن پایانی
همانطور که در ابتدای مقاله هم گفتم، سال ۲۰۲۴ سالی بود که بسیار متکی به لنز است بدین صورت که برخی ممکن است آن را یکی از بیآب و علفترین سالهای گیمینگ در سالیان اخیر تلقی کنند در حالی که برخی دیگر در کلیت سال در حال لذت بردن از آثار مختلف بودند. شخصا ۲۰۲۴ را سال خوبی میدانم و مخصوصا به دلیل بازگشت SH احتمالا سالی خواهد بود که هرگز از یاد نخواهم برد.
source