سریال گردن زنی محصول تازه به اتمام رسیده نمایش خانگی است که بسیار کوشید تا لقب بدترین سریال این پلتفرم را یدک بکشد و البته در این امر تا حدی موفق بود.

سریال گردن زنی از آن دست آثاری است که نوشتن درباره آن به شدت مشکل است. از آن سریال‌هایی که نمی‌دانید از کجا شروع کنید و یا درباره چه چیز آن حرف بزنید. در این آثار هر قدر به اطراف خود نگاه کنید تنها تاریکی مطلق می‌بینید و این حجم از تاریکی گیج کننده است. گویا که شما را در یک فضای خلا و بی‌نور قرار داده باشند و از شما بخواهند چیزی که می‌بینید را توصیف کنید. سریال آنقدر بد است که حتی نوشتن درباره بد بودن آن مشکل است.

هنگامی که اثری صرفا ضعیف باشد می‌توان ذهن را جمع کرد و به نحوی درباره آن نوشت اما وقتی اثری مانند گردن زنی باشد، نمی‌دانید چه بگویید یا از کجا شروع کنید تا جایی که فکرتان پیش می‌رود تنها ضعف و ناتوانی می‌یابد. سریال گردن زنی یک ویژگی دیگر نیز دارد و آن سختی در یافتن نکته مثبت برای این اثر است. بنظر پس از کار در معدن باید این امر را سخت‌ترین کار ممکن دانست چرا که نکته مثبتی در آن حتی با قوی‌ترین ذره‌بین‌های تاریخ پیدا نمی‌شود. اما سریال گردن زنی هر چه نکته مثبت ندارد، تا دلتان بخواهد کاراکتر دارد. واقعا وجود این همه کاراکتر در یک سریال با قصه‌های کوچک و بزرگ و بی سر و ته و البته بی‌ربط، چه لزومی دارد؟ می‌توانید به راحتی هشتاد درصد کاراکترها و قصه‌های این سریال را حذف کنید. گردن زنی به قدری حاشیه و اضافات بیخود دارد که در اینجا فقط به خلاصه قسمت اول اشاره می‌کنیم.

نقد سریال گردن زنی | یک قدم بعد از فاجعه - گیمفا

سریال گردن زنی قصه دو خانواده را روایت می‌کند که سی سال است همسایه‌اند. این دو خانواده از طریق وصلت باران و نیما بنا است تا با یکدیگر نسبت فامیلی نیز پیدا کنند. در شب عروسی باران و نیما شخصی به نام شاهرخ جهت دزدیدن برخی مدارک به خانه آن دو می‌رود اما در حالی که انتظارش را نداشت نیما و باران وارد خانه شده و شاهرخ هر دو را به قتل می‌رساند. این خلاصه اتفاقاتی است که در قسمت اول سریال رخ می‌دهد. پس از این تقریبا هیچ اتفاق مهمی در چهارده قسمت بعدی سریال وجود ندارد تا سریال به پایان برسد. علاوه بر آن شما عملا چیزی از سریال متوجه نمی‌شوید، سریال پر است از کاراکتر و ربط‌های عجیب و بیخود آن‌ها به یکدیگر و شبیه به یک هزارتوی بد ساخت است که البته هیچکدام از این روایات و حواشی هیچ اهمیتی در سریال ندارند.

بنابراین وارد جزئیات این خانواده‌ها شدن به شدت مشکل است. شما خود فاجعه را آنجا بیابید که تا پنج، شش قسمت ابتدایی عده کثیری از مخاطبین حتی متوجه نسبت این افراد با یکدیگر نبودند. انتخاب بازیگر و نوع گریم به شدت ضعیف لحظات مضحکی را در این سریال ایجاد کرد. به عنوان مثال خانم نونهالی در نقش مادر آقای حسینی نیا ظاهر شدند که با گریم انتخابی بیشتر بنظر می‌رسید خواهر و برادر باشند. سریال در همین امر ابتدایی شناساندن نسبت‌های اولیه کاراکترهایش به مخاطب گیج بود. اما اگر این موضوع را نیز فاکتور بگیریم سریال فیلمنامه‌ای دارد که حس می‌کنید احتمالا صد نفر بدون حتی یک دیدار و شناخت یکدیگر آن را نوشته‌اند.

نقد سریال گردن زنی | یک قدم بعد از فاجعه - گیمفا

به قدری فیلمنامه این سریال شلخته، پاره پاره و بد است که نظیر آن را در تمام این سال‌هایی که سینما را دنبال می‌کنم کمتر دیده‌ام. شاید باورتان نشود اما گردن زنی هسته قصه بدی ندارد و می‌توان از آن یک فیلمنامه شیک نهایت پنج قسمتی درآورد اما این هسته اصلی قصه با شدیدترین نوع نابلدی نابود شده است. فیلمنامه گردن زنی در یک کلام فاجعه است. افتضاحی که در ساخت سکانس‌ها و حتی دیالوگ‌ها بیشتر تبدیل به یک کمدی ناخواسته شده است. سریال بنا است تا مثلا یک معمای بزرگ باشد. یک نفر از درون این خانواده با شاهرخ در ارتباط بوده و به شکلی غیر مستقیم در قتل باران و نیما نقش دارد. روند حل معما اما بی‌نظیر است. بنظر دیوید فینچر باید از سریال گردن زنی بیاموزد. ما آخر متوجه تارا شیخ و اعمال او نشدیم. احتمالا سخت‌ترین سوال کنکور امسال همین خواهد بود: تارا شیخ که بود و چه کرد؟

قصه یک پلیس دارد که احتمالا عجیب‌ترین پلیسی است که به عمر خود دیده‌اید. پلیسی که همه کار می‌کند جز تلاش برای حل پرونده. اما مضحک‌ترین اتفاق سریال کجاست؟ جایی که این پلیس عزیز خود زمانی عاشق باران بوده است. جمله قبل را چند بار بخوانید چون احتمالا در ابتدا آن را هضم نکردید. در واقع بهتر است اینگونه توضیح دهیم؛ یک قتل اتفاق افتاده است و یک تازه عروس و داماد کشته شده‌اند. حال پلیسی مسئول این پرونده شده که قبلا با عروس رابطه عاطفی داشته است، این در حالی است که ایشان باید در ابتدا مظنون پرونده باشند و نه مسئول پرونده. این پلیس در تمام پانزده قسمت مشغول تلاش برای رهایی از عشق سابق و پیدا کردن عشق جدید است. او هیچ اتفاقی را در سریال رقم نمی‌زند و هیچ معمایی را حل نمی‌کند. قطعا جذاب‌ترین بخش حل معما در آثار سینمایی مسیر آن است. در سریال گردن زنی اصلا مسیری وجود ندارد. عزیزان پانزده قسمت دور یکدیگر می‌چرخند و در نهایت از چک کردن پرینت حساب بانکی به متهم اصلی می‌رسند. سوال اینجاست که اگر قرار بود خبری از حل معما نباشد، چرا این حساب بانکی همان قسمت سوم چک نشد؟ این است فاجعه فیلمنامه گردن زنی.

نقد سریال گردن زنی | یک قدم بعد از فاجعه - گیمفا

گمان نکنید در کارگردانی شرایط بهتر است. سامان سالور که پیش از این آثار قابل تاملی را ساخته بود در اینجا به گونه‌ای عمل کرده که شک می‌کنیم او پشت دوربین باشد. دوربین گردن زنی هم افتضاح است. این سریال در تمام پانزده قسمت خود عملا چیزی به اسم میزانسن ندارد. یک دوربین روی دست که دائم رو صورت بازیگران زوم کرده و با پن شلاقی دیالوگ آن‌ها را می‌گیرد. در واقع کارگردانی سریال گردن زنی به شدت خنده‌دار است. حتی ترتیب کات زدن به اندازه نماهای مختلف در سریال رعایت نشده است. سریال از گرفتن یک صحنه دیالوگ دو نفره عاجز است و سخت است باور کنیم که کارگردانی پشت این اثر بوده است.

یک لحظه حسی درست، یک لحظه دراماتیک، یک حرکت دوربین حرفه‌ای در این سریال وجود ندارد. حس می‌کنید دوربین را بر روی اسبی گذاشته‌اند و او را زده‌اند تا مدام دور خود بچرخد. کارگردانی گردن زنی همینقدر بی‌قاعده، بی اصول و اسفناک است.

نقد سریال گردن زنی | یک قدم بعد از فاجعه - گیمفا

اما فاجعه اصل کاری در بازی‌ها است. هنگامی که تنها چند دقیقه از گردن زنی را تماشا کنید تنها برای شما دو حالت خواهد داشت؛ یا بسیار تعجب می‌کنید و یا بسیار می‌خندید. تمام بازیگران این سریال که برخی اسم و رسم دار نیز هستند، بدترین بازی عمر هنری خود را ارائه کرده‌اند (بجز سهیل قنادان در نقش عزیز). چیزی که در تصویر می‌بینیم باورکردنی نیست، گویا چند نابازیگر مشغول در آوردن ادای بازی کردن هستند که دورهم بخندند و از آن غیر قابل باورتر این است که کارگردان چگونه این بازی‌ها را تایید کرده و سکانس‌ها بسته شده‌اند؟ چگونه می‌توانید پشت مانیتور بنشینید این فاجعه را ببینید و تایید کنید؟ آیا کیفیت فدای سرعت و رساندن قسمت‌ها شده است؟‌ نمی‌دانیم اما چیزی که می‌دانیم آن است که سریال گردن زنی کلکسیونی از بازی‌های بد و بعضا چندش در تمام بازیگران اصلی و فرعی بجز مورد گفته شده می‌باشد.

اگر بخواهیم با تمام جزئیات از بدی‌های گردن زنی بنویسیم احتمالا یک کتاب چند جلدی نیاز است اما به همین بسنده می‌کنیم که همین نیز بسیار فراتر از لیاقت و ارزش سریالی است که کوچک‌ترین ارزشی برای وقت و شعور مخاطب خود قائل نشده است. در یک سال اخیر، نمایش خانگی سریال‌های بد زیادی از گناه فرشته گرفته تا قطب شمال داشته است اما قطع به یقین سریال گردن زنی در بد بودن در لیگی فراتر از تمام این آثار است و بسیار مشکل است سریالی بدتر از گردن زنی در ادامه پیدا شود.

امتیاز نویسنده به سریال: ۱ از ۱۰

source

توسط wisna.ir