جوان آنلاین: امروزه محیط سایبری دیگر فقط یک فضای مجازی نیست بلکه باید آن را به عنوان یک محیط زندگی در نظر بگیریم. همانطور که برای زندگی سالم در دنیای واقعی به مهارتها و توانمندیهای خاص نیاز داریم، برای زیستن سالم در دنیای سایبری نیز باید مهارتها و آگاهیهای ضروری را بیاموزیم. یکی از این مهارتها، سواد رسانهای است که به ما کمک میکند تا اطلاعات را به طور آگاهانه تحلیل و ارزیابی کنیم. اما سؤال اینجاست که چگونه میتوان این سواد را در جامعه گسترش داد؟ دکتر سیدمرتضی موسویان، رئیس هیئت مدیره انجمن سواد رسانهای ایران و عضو هیئت علمی دانشگاه صدا و سیما معتقد است با وجود تلاشهای محدود و مقطعی در این زمینه باید یک نهضت ملی برای سواد رسانهای مانند نهضت سوادآموزی ایجاد شود. با گسترش اینترنت و رسانههای دیجیتال، مهاجرت به زیستبوم سایبری در حال انجام است و این فرایند نیازمند تغییرات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و فناورانه است. این تغییرات باید با مشارکت تمامی نهادها و سازمانها در سطح ملی انجام شوند. به گفته دکتر موسویان، برای تطبیق با این تمدن جدید باید ابتدا دیدگاهها تغییر کنند و سپس نظریهها و فرایندها بازنویسی شوند. این تغییرات باید به صورت جامع و در تمام بخشها از جمله کمیسیونهای مجلس اجرا شوند و نباید به تشکیل فراکسیونهای محدود اکتفا کرد، چراکه کودکان ایرانی از سن سه سالگی وارد فضای سایبری میشوند و تعداد کاربران این فضا از ۳۰ میلیون نفر فراتر رفته است. حدود ۷۰ درصد از مردم در شبکههای اجتماعی فعال هستند و با تکمیل مهاجرت به زیستبوم سایبری، مشارکت در این فضا برای رفع نیازها و حل مسائل اجتماعی ضروری خواهد بود. در ادامه، نظرات دکتر سید مرتضی موسویان را در این زمینه میخوانید.
با ورود سواد رسانهای، تعریف سواد در دنیای امروز فراتر از خواندن و نوشتن است. به نظر شما سواد رسانهای چقدر توانسته است در جامعه ایران جا بیفتد؟
امروزه داشتن سواد رسانهای شرط لازم برای زیست در محیط سایبری است. در جامعه ما اگر چه تلاشهایی برای ارتقای سواد رسانهای انجام گرفته است، اما این تلاشها، مقطعی و ناکافی است. امروز نیاز به یک نهضت مانند آن چه در خصوص نهضت سوادآموزی صورت گرفت، ضروری است. با گسترش دسترسی به اینترنت و رسانههای دیجیتال و تکمیل زیرساخت (تقریباً در کل کشور) مهاجرت به زیست بوم جدید بشر یعنی زیست بوم سایبری در حال انجام است. اگرچه بر اساس برنامه پنجم و ششم توسعه باید خدمترسانی در محیط شبکهای تا امروز کامل شده باشد، اما این مهم هنوز محقق نشده ولی با سرعتی کم در حال انجام است. مهاجرت به زیست بومی که زیرساختهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، زیست محیطی و فناوری خاص خود را دارد، نیاز به ایجاد تغییرات و تولید نظریه، ادبیات و فرایندهای خاص خود را دارد. این تغییرات در سطح ملی، نیاز به رقم زدن یک نهضت با مشارکت تمامی ارکان، نهادها و سازمانهای پایهای و اجرایی دارد.
در سیستم آموزشی، چند سال قبل در پایه دهم دبیرستان کتابی تهیه و درسی تکلیف شد. دستاندرکاران این حرکت بر این باور بودند که یک جریان آغاز شده است، اما چنین نبود. یک حرکت جرقهای با دغدغه برخی اصحاب سواد رسانه و همراهی بخشی از آموزش و پرورش، موجبات رخ نمایی این پدیده نادر (به لحاظ طول فرایند که تنها ۹ ماه بود) را فراهم کرد. برگزاری همایشها، کارگاهها و نشستهای مرتبط با سواد رسانهای حرکتهایی است که اینجا و آنجا به صورت پراکنده شکل گرفت و تنها خروجی مفید آن افزایش شمار دغدغهمندان در این زمینه مهم بود.
دوران کرونا فرصتی اجباری برای بهرهگیری از امکانات و بهینهسازی آنها برای سرعت بخشیدن به مهاجرت به زیست بوم سایبری فراهم کرد. آموزش و پرورش از زیرساخت شاد خود بهرهگیری کرد، اما مسئولان مربوط، این امر را (مهاجرت اجباری به زیست بوم سایبری) موقت پنداشتند و پس از کرونا با سرعتی باورنکردنی رو به عقب دویدند و مانند لشکری که دستور عقبنشینی با تأکید بر سرعت، حتی به قیمت جاگذاشتن افراد و تجهیزات را دریافت کرده است، دو باره به سرخط قبل از کرونا برگشتند. داشتن مقررات جدید با هدف بالا بردن کیفیت و نزدیک شدن کانون خانواده، مربیان و نظام آموزشی میتوانست دستاوردهای خارقالعادهای به همراه داشته باشد ولی موقتی انگاشتن این دوران و ندیدن مسیر مهاجرت اجباری، باعث افت تحصیلی هم در آموزش و پرورش و هم در آموزش عالی شد. این درحالی بود که سالها قبل از کرونا، ادبیات آموزش از راه دور تبیین شد و مقدمات و الزامات ارتقای کیفیت وجود داشت. داستانی که بازگو کردم تنها نمونهای در زیرساختهای آموزشی بود، همین موضوع را در زیرساختهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیز میتوان دنبال کرد. در زمانی که داشتن نظام سیستمی در کنار کار شبکهای در دیگر کشورها، هزینهها را کاهش میدهد و بهرهوری را بالا میبرد، تجربه ما در دوران کرونا تجربه مثبتی نبود. اگر چه قدمهایی برداشته شده است ولی برای رسیدن به یک سطح مطلوب از سواد رسانهای، نیاز به تلاشهای بیشتری در سطح فردی و اجتماعی داریم.
مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای عالی فضای مجازی در اواخر سال ۱۳۹۶، فرمودند مفهوم حکمرانی در جهان در حال تغییر است و فضای مجازی یک مرحله تمدنی جدید را ایجاد میکند مثل انقلاب صنعتی که بحثی در بحثهای تمدنی غرب شد و نشانههای این حرکت همالان پیدا شده است. با گذشت هفت سال از این رهنمودهای بسیار مهم هنوز هیچ کار اثربخش و بنیادینی حتی در برنامه هفتم توسعه برای ایجاد آمادگی هضم این مرحله تمدنی جدید انجام نشده است. به صورت اصولی وقتی صحبت از یک مرحله تمدنی جدید میشود، یعنی تمامی ادبیات، نظریهها، فرایندها و نگرشها باید دستخوش بازنویسی شوند و وقت گذاشتن روی پارادایمهای مربوط به تمدن قبلی هدر دادن وقت و بودجه است.
راهکار چیست؟
ابتدا باید نوع بینشها با توجه به خصوصیات و ویژگیهای تمدن جدید تغییر کند و سپس برنامهریزی برای خلق ادبیات و نظریههای جدید و بازنویسی فرایندها با توجه به این ویژگیها به سرعت آغاز شود و این همان نهضتی است که از آن سخن میگوییم. به طور مثال تشکیل فراکسیون فضای مجازی در مجلس کاری از پیش نمیبرد بلکه باید تمامی کمیسیونها با توجه به تمدن جدید پوستاندازی کنند.
در ایران سن ورود کودکان به رسانه و فضای مجازی معمولاً چند سالگی است؟ و چند درصد از مردم کشور از شبکههای اجتماعی به صورت فعال استفاده میکنند؟
اشتباهی که حتی در اتحادیه اروپا و کشورهای توسعه یافته وجود دارد، قانون نویسی و مقررات گذاری سلبی و بدون توجه به ویژگیهای ذاتی تمدن جدید یا جامعه شبکهای است. وقتی از زیست بوم جدید صحبت میشود یعنی تمامی ابنای بشر مجبور به زندگی در این زیست بوم یا به تعبیر امامالمسلمین، تمدن جدید هستند. ایشان در جمع اعضای دولت چهاردهم در شهریور ۱۴۰۳ میفرمایند: «فضای مجازی یک دنیای جدیدی است. شما بیشتر از بنده هم حتماً مطلعید، یعنی فضای مجازی دیگر امروز مجازی نیست، واقعیتی است در زندگی مردم که روزبهروز هم دارد پیش میرود.» حال چگونه میشود در زیست بوم جدید حکمرانی کرد بدون اینکه ویژگیهای این زیست بوم را بشناسیم. در سال ۲۰۱۶ میلادی، اتحادیه اروپا قانون مقرراتگذاری عمومی برای حفاظت از داده یا (General Data Protection Regulation) را نوشت و کشورهای عضو را ملزم کرد تا ۲۵ میسال ۲۰۱۸ میلادی، این قانون را در قوانین ملی خود وارد کنند. به همین واسطه بود که زیرساختی، چون متا (در آن سالها فیس بوک) چندین بار از سوی برخی کشورهای اروپایی جریمه سنگین شد. حال بررسی کنیم ببینیم اشتباهی که از آن یاد کردم چه بود؟ یکی از ویژگیهای زیست بوم شبکهای جدید که به آن جامعه شبکهای میگویند، دسترس پذیری هر زیست کننده در این زیست بوم است. دارنده زیرساخت فیس بوک از ابتدا میخواهد شما را عضو کند، نه تنها اجازه دسترسی به اطلاعات شما را میگیرد بلکه اجازه اینکه این اطلاعات را در اختیار دیگری هم بگذارد، کسب میکند. اصولاً تمامی سرویسها در جامعه شبکهای وابسته به دسترسی داشتن به اطلاعات کاربر هستند. متا ادعا میکند شما را بهتر از خودتان میشناسد. این درجه از شناخت را با تجزیه و تحلیل اطلاعات پنهان و آشکار شما به دست آورده است. سرویس دهنده در جامعه شبکهای تنها در صورت دسترسی داشتن به اطلاعات شما، قادر به دادن سرویس مطلوب است، بنابراین حالا که دسترسی به اطلاعات هر بازیگر در جامعه شبکهای از خصوصیات ذاتی این جامعه است، پس باید متناسب با این ویژگی قانونگذاری شود، میپرسید چگونه؟ پاسخ این است که باید در مورد چگونگی حکمرانی در این زیست بوم کار شود. پاسخ صریح و کاملی فعلاً وجود ندارد، اما با توجه به فرهنگ خودمان میتوانم بگویم باید از فرمان معصوم (ع) پیروی کنیم. امام صادق (ع) به جمیل بن درّاج فرمودند:
«بَادِرُوا اَحدَاثَکم بِالحَدِیثِ قَبلَ اَن تَسبِقَکم اِلَیهِم المُرجِئَهُ: فرزندانتان را با کلام (ما) آشنا کنید پیش از آن که مرجئه (و دیگر فرقههای منحرف عقیدتی) بر شما سبقت بگیرند و آنان را منحرف سازند.» (فروع کافی، ج۲، ص۹۴) بنابراین تکلیف سیستم آموزشی پیش دبستانی و دبستان کاملاً روشن است. اگر کودک نتواند قدرت تشخیص پیدا کند، کار بسیار سخت میشود. حال برگردم به سؤال شما، اگر بازی در موبایل، رایانه، کنسول بازی و… را در نظر بگیریم کودکان ایرانی از سه سالگی بازیگر عرصه فضای سایبری هستند. رقم بازیکنان ایرانی از مرز ۳۰ میلیون نفر، فراتر رفته است و مشارکت کنندگان در شبکههای اجتماعی، حدود ۷۰ درصد از مردم کشورمان را تشکیل میدهند، اما باید توجه داشته باشید در صورت اتمام و اکمال مهاجرت به زیست بوم جدید، کسی نمیتواند مشارکتکننده در جامعه شبکهای نباشد و نیازهای خود را نیز برطرف کند.
حالا که صحبت بازی شد باید بر این مطلب تأکید داشته باشم که واسطه ما با زیست بوم جدید از جنس محیطهای بازی است. یعنی کسی که امروز بازی مینویسد یا به بیان دیگر بازی میسازد، در آینده، واسط کاربری را با همین سبک طراحی خواهد کرد.
از میان کاربران شبکههای اجتماعی، چند درصد دارای سواد رسانهای مناسب برای تحلیل و ارزیابی محتوا هستند؟
در مطالعهای با عنوان «سطح سواد رسانهای در کاربران رسانههای اجتماعی (مطالعه موردی شبکه اجتماعی تلگرام)» که از سوی استاد دکتر حسن خجسته باقرزاده و دانشجویان ایشان آقای نصرتاله نعمتیفر و خانم هاجر کاظمی انجام شد، میانگین شاخصهای بررسی شده سطح سواد رسانهای کاربران از نمره ۲۰ به ترتیب برابر بود با تحلیل پیام (۳۵۵/ ۱۲)، حقیقتجویی پیام (۲۹۹/ ۱۲)، خودنظم دهی (۶۷۶/ ۱۱)، تفسیر پیام (۵۳۵/ ۱۱)، کنجکاوی (۱۴۶ /۱۰) و توضیح (۱۳۱ /۱۰) که در مجموع سطح سواد رسانهای کاربران رسانه اجتماعی در ایران برابر با (۳۵۷/ ۱۱) برآورد شد. همچنین در این پژوهش سطح سواد رسانهای در رسانههای اجتماعی (رسانه اجتماعی تلگرام) بین کاربران در حد متوسط ارزیابی شد.
اگر در نظر داشته باشیم نتایجی که به دست آمده است، مربوط به سال ۱۳۹۷ بوده و طی شش سالی که از زمان انجام پژوهش گذشته است، استفاده از هوش مصنوعی برای تولید محتوایی که من آن را حقیقت نامگذاری میکنم (و این محتوا را با واقعیت متفاوت میدانم) پیشبینی میکنم که سطح سواد رسانهای در زمان فعلی از این مقدار کمتر باشد. حالا که واقعیت و حقیقت را مطرح کردم، اجازه دهید توضیح بیشتری در این زمینه بدهم. واقعیت یعنی رویداد واقع شده و حقیقت یعنی رویداد روایت شده. یک راوی با توجه به هدف و نیت خود یک رویداد را متفاوت از یک راوی دیگر با هدف و نیت متفاوت روایت میکند. با رواج استفاده از هوش مصنوعی که در اختیار تولیدکنندگان محتواست، هوش مصنوعی که از سوی راوی تربیت شده و هدف و نیت او را میداند، به گونهای یک رویداد را روایت میکند که هدف راوی محقق شود. لابد میپرسید مخاطب باید چه کند. به تدریج اگر مخاطب به هوش مصنوعی تشخیص دهنده مسلح نشود، مقهور نیت راویانی خواهد شد که واقعیتها را تبدیل حقیقتهای خودساخته کردهاند.
آیا روزآمد نبودن سواد رسانهای میتواند به بحرانهای تربیتی، فرهنگی یا حتی اقتصادی و مالی منجر شود؟
روزآمد نبودن سواد رسانهای میتواند به بحرانهای مختلف در زمینههای متنوع منجر شود که در زیر به آنها اشاره میکنم.
– بحرانهای تربیتی:
۱. کودکان و نوجوانانی که سواد رسانهای روزآمد ندارند، ممکن است به راحتی تحت تأثیر اطلاعات نادرست یا گمراهکننده قرار گیرند. تغییر نگرش، باور و رفتار کودکان و نوجوانان هدف راویان حقیقت با روایت خودساخته است.
۲. بدون سواد رسانهای روزآمد، کودکان ممکن است نتوانند به درستی از ابزارهای دیجیتال و رسانهها استفاده کنند که میتواند به مشکلاتی مثل اعتیاد به بازیهای رایانهای یا استفاده ناصحیح از شبکههای اجتماعی منجر شود.
– بحرانهای فرهنگی:
۱. رسانههای نوین میتوانند نگرشها و هنجارهای فرهنگی نادرست یا مخربی را ترویج دهند و افراد یک جامعه فاقد فرهنگ استوار و رایج حتماً تحت تأثیر این هژمونی فرهنگی قرار خواهند گرفت. امریکاییها از ابتدای هزاره سوم استراتژی
Non American US را دنبال میکنند. این استراتژی مردم دیگر کشورها را که شهروند امریکایی نیستند محصور در قالبهای پیش ساخته امریکایی میخواند، یعنی کسی که امریکایی فکر کند، امریکایی زندگی کند و به آرمانهای امریکا احترام بگذارد.
۲. استفاده از رسانههای نوین با هدف کمرنگ شده فرهنگ و خرده فرهنگهای بومی در کشورهای دیگر است. مثال بارز آن علاقه دختران نوجوان ایرانی به گروههای موسیقایی کره جنوبی است. این علاقه به سطحی از شدت میرسد که پدر و مادر خود را ترغیب به مهاجرت به کرهجنوبی میکنند.
– بحرانهای اقتصادی و مالی:
۱. بدون سواد رسانهای روزآمد، افراد ممکن است به راحتی قربانی کلاهبرداریهای آنلاین شوند که میتواند به بحرانهای مالی برای خانوادهها منجر شود.
۲. ترویج اطلاعات نادرست برای تصمیمگیریهای اقتصادی مشکل ایجاد میکند. به عنوان مثال سرمایهگذاری در طرحهای نامعتبر.
در سالهای ۱۰۱۸ تا ۲۰۲۰ یعنی به مدت سه سال موضوع شیوع اخبار نادرست و شایعه در فضای سایبری در سطح جهانی، خود را به ۱۰ موضوع چالشی این سالها رساند و با فریاد بلند بودن خود را در میان چالشهای بزرگ، جار زد. ناآرامیهای اجتماعی و سیاسی در کنار ایجاد محیطی همراه با تشویش، حاصل این معزل بزرگ بود. در سالهای ۲۰۲۱ و پس از آن جریمههای بسیار سنگین توانست این مشکل را از صدر مشکلات جامعه انسانی به پایین کشد، اما این موضوع در کشورهایی که قوانین آنها قدرت بازدارندگی ندارد (مانند کشور خودمان) هنوز در صدر مشکلات خودنمایی میکند.
source