معاونت توسعه روستایی و مناطق محروم ریاست جمهوری با هدف اصلی رفع محرومیت و ارتقای سطح زندگی در مناطق روستایی و دورافتاده کشور تأسیس شده است.
این نهاد که ابتدا با عنوان «دفتر امور مناطق محروم» فعالیت خود را آغاز کرد، مأموریتی بلندپروازانه داشت؛ هماهنگی دستگاههای اجرایی مختلف، سیاستگذاری و برنامهریزی منسجم و نظارت بر اجرای پروژههای توسعهای برای ریشهکنی فقر و محرومیت در روستاهای ایرانمان.
در کلام ساده، قرار بود این نهاد پیشگام تحول در مناطق کمبرخوردار باشد و چهره توسعهنیافتگی را از دل روستاهای کشور بزداید، اما پس از گذشت بیش از سه دهه، سؤالاتی اساسی همچنان بیپاسخ مانده است: این معاونت دقیقاً چه نقشی در معادلات کلان توسعه کشور ایفا کرده است؟ اقدامات ملموس و خاص آن کدامند و آیا توانسته است به وعدههای خود برای تحقق توسعه پایدار روستایی جامه عمل بپوشاند؟ این معاونت به موجب شرح وظایف خود، قرار است بهعنوان هماهنگکنندهای میان دستگاههای مختلف اجرایی عمل کند، سیاستگذاری و برنامهریزیهای کلان برای توسعه روستاها را انجام دهد و بر اجرای پروژهها نظارت کند، اما در عمل، این نهاد بهجای ایفای نقش محوری و سازنده، به یکی از بازیگران حاشیهای در ساختار پیچیده و پرتضاد دیوانسالاری بدل شده است.
بهجـای آنکه موتور محرکه تغییـرات باشد، این معـاونت گاهی در عمـق مشکلات ساختـاری و اداری گم شده و از نقش واقعـی خـود عقب مـانده است.
نبود قدرت اجرایی مستقیم، وابستگی به بودجههای محدود و پراکنده و فقدان راهبرد دقیق و قابل ارزیابی، موجب شده است جایگاه این معاونت در فرایند توسعه به شدت تضعیف شود.
در حالی که انتظار میرود این نهاد پیشگام تحولی بزرگ در سطح زندگی روستاییان و بهبود زیرساختها باشد، اما هنوز بسیاری از وعدهها به مرحله عمل نرسیدهاند. برای مردم روستاها، این وعدهها بهنوعی به آرزوهای بیپایان تبدیل شده است و گاه به نظر میرسد این نهاد بیش از آنکه در مسیر تحقق تغییرات اساسی قرار گیرد، درگیر پیچیدگیهای بیپایان اداری و نمایش توسعه شده است، با این حال باوجود تمام چالشها و موانع موجود، هیچچیز نمیتواند از اهمیت حیاتی این نهاد برای بهبود وضعیت مناطق روستایی بکاهد.
اگر ارادهای قوی، تصمیمات هوشمندانه و راهبردهای کارآمد برای همگرایی و هماهنگی میان دستگاههای مختلف اجرایی شکل گیرد، معاونت توسعه روستایی میتواند با ارائه طرحهای جامع و برنامههای منسجم، به یک عنصر کلیدی و تعیینکننده در پیشبرد اهداف توسعه پایدار تبدیل شود. در صورتی که این معاونت به درستی از ظرفیتهای خود بهرهبرداری و تعاملات خود را با دیگر نهادها به درستی تنظیم کند، میتواند در نهایت به وعدههای خود برای تحقق توسعه عادلانه و پایدار در مناطق محروم عمل کند و تغییرات ملموسی را در زندگی روستاییان رقم بزند، اما در عمل، گاهی آنچه دیده میشود، نشاندهنده فاصلهگرفتن این معاونت از هدف اولیه خود است.
در بسیاری از موارد، اقدامات این نهاد به گزارشدهی از پروژههای انجامشده از سوی دیگر دستگاهها محدود شده است و نقش آن بیشتر به یک «روابط عمومی توسعه» شباهت دارد تا یک نهاد سیاستگذار و اجرایی واقعی. این وضعیت نشان میدهد معاونت توسعه روستایی، به جای هدایت معادلات و فرایندهای پیچیده توسعه، بیشتر درگیر نمایش توسعه و گفتاردرمانی است که ممکن است در نهایت کمکی به حل مسائل اساسی نکند.
این رویکرد، در بلندمدت نهتنها تأثیرات ملموسی در بهبود کیفیت زندگی روستاییان ندارد، بلکه موجب کاهش اعتماد عمومی به این نهاد و تضعیف پایههای برنامههای توسعهای خواهد شد.
برای تغییر این وضعیت، معاونت توسعه روستایی باید بهطور جدی و واقعی، نقش خود را در سیاستگذاری، برنامهریزی و اجرای پروژهها بازتعریف و بر اساس اولویتهای واقعی مناطق روستایی، اقداماتی هدفمند و اثرگذار را پیگیری کند.
توسعه روستایی، فراتر از ساخت جاده یا تأمین برق، نیازمند رویکردی جامع و عمیق است که ابعاد مختلف زندگی روستایی را در بر گیرد، این موضوع شامل توانمندسازی اجتماعی، تقویت اقتصاد محلی و کاهش نابرابریهاست، اما آنچه در عمل از معاونت توسعه روستایی شاهدیم، بیشتر نشاندهنده تمرکز بر پروژههای نمایشی و دستاوردهای ظاهری است تا ایجاد تحولی واقعی و پایدار در زندگی روستاییان. یکی از بزرگترین انتقادات به این معاونت، عدمتمرکز کافی بر توانمندسازی جوامع محلی است.
توسعه پایدار روستایی تنها از طریق آموزش، تقویت مهارتهای بومی و ایجاد بسترهای مشارکت واقعی مردم میسر خواهد بود، اما متأسفانه برنامههای این معاونت اغلب از بالا به پایین طراحی میشوند و صدای واقعی و نیازهای اساسی روستاییان در فرایند تصمیمگیری بهطور کامل نادیده گرفته میشود.
برای تحقق یک توسعه واقعی و پایدار در مناطق روستایی، لازم است معاونت توسعه روستایی از رویکردهای نمادین فاصله گیرد و بهطور جدی به نیازهای بنیادین و مشکلات پیچیده روستاها بپردازد.
این نهاد باید برای ایجاد تحول، از طریق همافزایی با جوامع محلی، تصمیمگیری مشارکتی و اجرای طرحهایی که واقعاً به بهبود شرایط زیستی و اقتصادی روستاییان کمک کند، تلاش کند.
یکی از چالشهای پیش روی معاونت توسعه روستایی، ضعف در رویکرد مدیریتی و اجرایی است. در حالی که این نهاد باید نقش هدایت و هماهنگکننده اصلی در توسعه روستاها را ایفا کند، بسیاری از اقدامات آن محدود به نمایشهای رسانهای، سفرها و سخنرانیها شده است.
این اقدامات هرچند ممکن است بهطور موقت توجهات عمومی را جلب کند، اما هیچکدام از آنها در عمل نمیتواند تحول اساسی و پایدار در وضعیت زندگی روستاییان ایجاد کند.
در حقیقت، این اقدامات اغلب بیشتر به گفتار درمانی شباهت دارند تا برنامههای عملیاتی و مؤثر. در عوض، آنچه روستاها به آن نیاز دارند، رویکردی عملیاتی و میدانی است که با توجه به شرایط خاص هر منطقه، راهحلهای مؤثر و اجرایی ارائه دهد، همچنین فقدان نظارت و ارزیابی دقیق بر اجرای پروژهها و برنامهها، یکی دیگر از دلایل ناکارآمدی این معاونت است.
در بسیاری از موارد، پروژههای روستایی بدون ارزیابی عملکرد و در نظر گرفتن بازخوردهای مردمی به مرحله اجرا درمیآیند و این عدمتوجه به جزئیات در مدیریت اجرایی، به عدمتحقق اهداف و حتی بروز مشکلات جدید منجر میشود.
معاونت توسعه روستایی باید از فضای تبلیغاتی خارج شود و با اتخاذ رویکردهای مبتنی بر واقعیت و کارشناسی، بهطور مستقیم و عملیاتی در حل مشکلات اساسی روستاها مداخله کند تا دستاوردهای ملموس و پایدار به وجود آید.
توسعه واقعی روستاها نیازمند برنامهریزی جامع، راهبردهای بلندمدت و اجرای عملیاتی در سطح میدانی است.
این فرایند باید بر مبنای شناسایی نیازهای واقعی هر منطقه، هماهنگی دقیق میان نهادها و مشارکت فعال جوامع محلی باشد تا نتایج پایدار و مؤثری حاصل شود.
source