زمانی که حرف از کارتون کودکان می‌شود، هیچکس لحظات وحشتناک و موضوعات ترسناک را تصور نمی‌کند؛ حالا نوبت به آن رسیده تا به تاریک‌ترین لحظات تاریخ کارتون کودکان نگاهی دقیق‌تر بیندازیم.

۱) خط داستانی The Ultimate Enemy: سریال Danny Phantom

سناریو ترسناک خط داستانی The Ultimate Enemy کارتون Danny Phantom

یکی از تاریک‌ترین لحظات در انیمیشن‌های کودکان مربوط به قسمت The Ultimate Enemy از سریال Danny Phantom  است. در این قسمت هولناک، دنی پس از انفجار رستوران Nasty Burger متوجه می‌شود که تمام دوستان و خانواده‌اش کشته شده‌اند و مجبور است با ولاد مسترز زندگی کند. اوج تراژدی زمانی است که دنی از درد و رنج عواطف انسانی به ستوه آمده و از ولاد می‌خواهد نیمه‌انسانی او را حذف کرده تا دیگر مجبور نباشد احساسات انسانی را تجربه کند. این درخواست به خودی‌خود مفهومی عمیقاً تاریک و ناراحت‌کننده دارد؛ یک نوجوان آنقدر دردمند است که ترجیح می‌دهد انسانیت خود را به کلی از دست بدهد.

اما ماجرا به همینجا ختم نمی‌شود. دنی با شکل روحی ولاد ادغام شده و به موجودی شرور تبدیل می‌شود. سپس با شوکی غیرمنتظره، جنبه انسانی خودش را به قتل می‌رساند. این صحنه نه‌تنها از نظر بصری خشن بوده بلکه از نظر روانشناختی نیز عمیقاً آزاردهنده است؛ تصور کنید قهرمان داستان، نسخه‌ای از خودش را که هنوز امیدوار و انسانی است، نابود کند. این لحظه به وضوح نشان می‌دهد که دنی تا چه حد در ناامیدی و تاریکی غرق شده است.

نکته ترسناک دیگر این است که شخصیت‌های محبوب سریال، از سام و تاکر گرفته تا خانواده دنی، به سادگی و در عرض چند ثانیه در انفجار نابود می‌شوند. این بی‌رحمی غیرمنتظره در یک انیمیشن به ظاهر شاد و ماجراجویانه، بینندگان (به ویژه کودکان) را با این واقعیت تلخ مواجه کرد که حتی شخصیت‌های دوست‌داشتنی هم می‌توانند در لحظه‌ای ناپدید شوند. این قسمت نه‌تنها یکی از تاریک‌ترین لحظات انیمیشن‌های کودکانه است بلکه پرسش‌های فلسفی عمیقی درباره هویت، درد و از دست دادن بی‌گناهی مطرح می‌کند.

۲) اپیزود Cabin Fever: کارتون سریالی Rocko’s Modern Life

صحنه کابوس آقای بیگ‌هد در سریال انیمیشنی Rocko's Modern Life
تصور اینکه یک کودک در حال تماشای کارتون محبوبش با چنین صحنه‌ای مواجع شود ترسناک و تا حدودی خنده‌دار است.

یکی از کابوس‌سازترین لحظات انیمیشن‌های کودکانه به قسمت Cabin Fever از سریال Rocko’s Modern Life تعلق دارد. در این اپیزود که مانند تمامی قسمت‌های دیگر ساختاری کمدی دارد، آقای بیگ‌هد و همسرش برای تعطیلات به کلبه‌ای کوهستانی می‌روند. آنها متوجه می‌شوند راکو و دوستش همان کلبه را اجاره کرده‌اند. درگیری‌های معمول این دو گروه با وقوع بهمنی ویرانگر به اوج می‌رسد که کلبه را زیر برف مدفون کرده و همه را در دام مرگبار سرما و خفگی گرفتار می‌کند.

صحنه‌ای که این قسمت را به فهرست تاریک‌ترین لحظات وارد می‌کند، زمانی است که آقای بیگ‌هد (با آن شخصیت عصبانی و پارانوئیدش) تلاش می‌کند تونلی در برف حفر کند تا راه فراری بیابد. یخ زدن و تاثیرات آن او را به مرز توهم می‌کشاند. در اوج ناامیدی، به بالا نگاه می‌کند و سه هم‌مسیرش، راکو، هفر و همسرش، را می‌بیند که در نوری شبح‌وار ایستاده‌اند. اما در چشماندازی که مستقیماً از کابوس‌های روان‌گسیختگی بیرون آمده، چهره‌های آن‌ها دگرگون می‌شود: چشم‌ها به رنگ سرخ و نورانی تبدیل می‌شوند، دهان‌ها با دندان‌های نیش تیز و مخوف گشوده می‌شوند و ظاهری شیطانی پیدا می‌کنند. این سه موجود که روزی شخصیت‌های کمدی سریال بودند، اکنون همچون شیاطینی در برف ظاهر می‌شوند که بی‌حرکت به قربانی خود خیره شده‌اند.

این سکانس نه‌تنها از نظر بصری ترسناک است بلکه عمق روان‌شناختی هولناکی دارد: تبدیل چهره‌های آشنا به هیولا، تجسمی از ترس‌های بنیادین انسان از خیانت، تنهایی و زوال عقل در لحظات مرگ است. تهدید «همراهان» به چیزی شیطانی، امنیت ذهنی بیننده کودک را نقض می‌کند. آنچه این صحنه را تکان‌دهنده می‌کند، تلفیق طنز سیاه سریال با وحشتی سورئال است. نشان‌دهنده این واقعیت که حتی در دنیای به ظاهر بی‌خطر انیمیشن‌های کودکانه، تاریکی می‌تواند در پشت نقاب خنده پنهان شود. پایان این کابوس هرگز به طور کامل آن تصویر شیطانی را از ذهن تماشاگر پاک نمی‌کند و اثبات می‌کند که Rocko’s Modern Life جسارت عجیبی در کاوش ترس‌های وجودی مخاطبش داشت.

۳) قسمت Earth Mover: سریال انیمیشنی Batman Beyond

صحنه ترسناک سریال Batman Beyond
چه کسی در استودیوی برادران وارنر فکر می‌کرد چنین موجود وحشتناکی باید در کارتون‌های کودکان حضور داشته باشد.

زمانی که حرف از لحظات وحشتناک می‌شود قسمت پانزدهم سریال Batman Beyond به خاطر می‌آید. این اپیزود با معرفی هیولایی به نام Earth Mover آغاز می‌شود؛ موجودی عظیم از خاک و سنگ که به نظر می‌رسد دختری به نام جکی را تعقیب می‌کند. تنش به‌تدریج با احساس تحت نظر بودن مداوم جکی افزایش می‌یابد تا اینکه در اوجی هولناک، حقیقت فاش می‌شود: این هیولا پدر واقعی جکی است که ده سال پیش در حادثه‌ای غیرانسانی در گودالی مملو از مواد سمی زندانی می‌شود.

تراژدی زمانی عمق می‌یابد که دلیل این درگیری مخوف شرح داده می‌شود: پدر جکی و شریکش (پدر ناتنی جدید جکی) برای صرفه‌جویی مالی، زباله‌های سمی شرکتشان را در معدن متروکه‌ای دفن کرده بودند. هنگام ریزش معدن، او در استخری از مواد شیمیایی کشنده گیر افتاد. این مواد نه‌تنها او را نکشتند بلکه باعث شدند آگاهی‌اش با خاک و سنگ ادغام شود؛ به موجودی زنده اما فاقد شکل انسانی که هر ذره‌اش از درد و خاطرات انسانی اشباع است تبدیل شود. صحنه‌ای که جکی چهره واقعی پدرش را می‌بیند، یکی از مختل‌کننده‌ترین سکانس‌های انیمیشن کودکان محسوب می‌شود: چشمان گودافتاده در توده‌ای بی‌شکل از گل، صدایی خراشدار که نام او را زمزمه می‌کند و ظاهری که به یک هیولای مرده با اعضای بدن قطع شده شباهت دارد.

این صحنه فراتر از یک طراحی ترسناک است؛ انحطاط یک پدر به موجودی غیرانسانی نمادی هولناک از پیامدهای ویرانگر طمع شرکتی و بی‌مسئولیتی زیست‌محیطی است. زجر دوگانه جکی، از یک سو مواجهه با هیولایی که از ترس آن فرار می‌کرد و از سوی دیگر درک اینکه این هیولا هویت پدرش را حفظ کرده، قلب را به درد می‌آورد. پایان اپیزود، با نابودی پدر جکی نه آرامش‌بخش است و نه پیروزمندانه؛ بلکه یادآوری می‌کند که برخی زخم‌ها، همچون آلودگی سمی که هویت انسان را می‌دزدد، هرگز التیام نمی‌یابند. این روایت نه‌تنها برای کودکان بلکه برای بزرگسالان نیز عمیقاً آزاردهنده است.

۴) اپیزود Moochmaster P: برنامه عروسکی Mr. Meaty

کرم کدوی کارتون سریالی Mr. Meaty
حقیقتاً تماشای چنین صحنه‌ای در دوران کودکی می‌تواند خاطرات تاریک و فراموش‌نشدنی ایجاد کند.

نوبت به آن رسیده تا نگاهی به اپیزود Moochmaster P از سریال عروسکی Mr. Meaty تعلق دارد. این قسمت با طمع بی‌حد پارکر در سوءاستفاده از دیگران آغاز می‌شود اما به کابوسی بیولوژیکی تبدیل می‌گردد: پس از بلعیدن همبرگرهای خام با حرصی حیوان‌وار، پارکر متوجه می‌شود مواد خوراکی دربرابر او به طرز مرموزی ناپدید می‌شوند. اوج فاجعه زمانی مشخص می‌شود که جاش با دوربین مخفی، کرم کدوی غول‌آسایی را ثبت می‌کند که از دهان پارکر بیرون می‌خزد و مانند زبانی شیطانی به سوی غذاها حمله‌ور می‌شود.

صحنه‌ای که این لحظه را به یکی از تاریک‌ترین سکانس‌های تاریخ تلویزیون کودکان تبدیل می‌کند، زمانی است که کرم پس از خروج از دهان پارکر، تماماً در آغوش او فرود می‌آید. اینجا ما شاهد تقلایی چندش‌آور هستیم: کرمی به ضخامت بازوی انسان که با بدنی لزج و حلقه‌زده مانند نوزادی شیطانی فریاد می‌کشد و در آغوش قربانی‌اش می‌پیچد، درحالی که پارکر با چهره‌ای از وحشت مطلق تلاش می‌کند این موجود زنده را از خود جدا کند. طراحی کرم از نظر بصری چنان تهوع‌آور است که حتی بزرگسالان را آزار می‌دهد.

این سکانس فراتر از یک «ترس ساده» عمل می‌کند: تبدیل بدن انسان به زیستگاه یک انگل، نقض حریم درونی‌ترین جنبه ما (فیزیک‌مان) است. کرم کدو نه یک هیولای فانتزی، بلکه موجودی واقعی‌ست که با حرص پارکر (نماد پرخوری بیمارگونه) پیوند می‌خورد؛ تمثیلی هولناک از اینکه چگونه طمع می‌تواند وجود آدمی را تسخیر کند. پایان اپیزود نیز آرامش‌بخش نیست: یک مرد ناشناس وارد رستوران می‌شود و کرم را از پارکر می‌گیرد. شاید فکر کنید هدف او از اینکار، نابودی آن است ولی نه… این مرد ناشناس، کرم را می‌بلعد و به آن اجازه ادامه زندگی در بدن خود را می‌دهد.

۵) اپیزود Wrath of Krampus: کارتون سریالی Scooby-Doo! Mystery Incorporated

عروسک‌های حاضر در Scooby-Doo! Mystery Incorporated
چرا؟ فقط می‌توانم بپرسم چرا چنین صحنه‌ای با این حد از واقع‌گرایی در یک اپیزود از انیمیشن سریالی Scooby-Doo! Mystery Incorporated قرار گرفته است؟!

یکی از روان‌آزارترین لحظات در تاریخ انیمیشن‌های کودکانه به اپیزود «خشم کرامپوس» (Wrath of the Krampus) از سریال Scooby-Doo! Mystery Incorporated تعلق دارد. صحنه‌ای که کارخانه عروسک‌سازی متروکی را به نمایش می‌گذارد و فراتر از هر ترس معمولی در این فرنچایز عمل می‌کند: هزاران عروسک فوق‌واقع‌گرا با چشمان سیاه و توخالی، اعضای قطع‌شده و لباس‌های پاره، خط تولید و قفسه‌ها را پر کرده‌اند؛ طراحی آن‌ها با سبک کارتونی معمول سریال در تضادی هولناک است. این عروسک‌ها نه زیبا و بی‌آزار، بلکه مشابه اجساد بی‌جان کودکان به نظر می‌رسند که در نیمه‌تاریکی به دام افتاده‌اند.

اوج ترس زمانی فرا می‌رسد که سکوت مرگبار کارخانه با چرخش هم‌زمان سرِ صدها عروسک شکسته می‌شود. چشمان بی‌جان آن‌ها مستقیماً به شخصیت‌ها خیره می‌شوند. این صحنه که از صدها عروسک وحشتناک به‌طور هم‌زمان تشکیل شده، فضایی از جنون جمعی خلق می‌کند. هوشمندانه‌ترین عنصر ترسناکی اینجاست: عروسک‌ها مستقیماً حمله نمی‌کنند، بلکه با رفتارهای مخفیانه و ترسناک، تماشاگر را با این تصویر ذهنی تنها می‌گذارند که ماندن در آنجا یعنی محکوم شدن به همزیستی با این موجودات در تاریکی.

این سکانس با بهره‌گیری از دو ترس اولیه انسان عمل می‌کند: ترس از اشیای انسان‌نما و هراس از نقص عضو. طراحی عروسک‌های فاقد چشم، ناخودآگاه این اضطراب را برمی‌انگیزد که «انسان ناقص» چه هیولایی می‌تواند باشد. نکته تاریک‌تر این است که: کارخانه نمادی موردنظر ما از صنعت اسباب‌بازی است که محصولاتش را پس از پایان مد دور می‌ریزد و باعث ایجاد چنین صحنه‌ای می‌شود. عروسک‌های معیوب خشم خود را نه از شرارت، بلکه از بی‌توجهی انسان‌ها گرفته‌اند. بحث جالب‌تر این است که در هر نسخه دیگر از اسکوبی-دو چنین صحنه‌ای ترسناک نمی‌بود. متاسفانه Scooby-Doo! Mystery Incorporated تنها نسخه از این فرنچایز است که حقیقتاً المان‌های فراطبیعی در خود دارد.

۶) خط داستانی دو قسمتی Interview with a Campfire: سریال All Grown Up!

بین متسون از سریال All Grown Up
واقعاً سازنده‌های این انیمیشن‌های سریالی چه تصوری از کودکان داشتند که چنین چیزهایی را به نمایش می‌گذارند.

یکی از ترسناک‌ترین و هوشمندانه‌ترین لحظات تاریک انیمیشن‌های کودکان در اپیزود دو قسمتی Interview with a Campfire از سریال All Grown Up! رخ می‌دهد. در این قسمت، گروه بچه‌ها به اردوی کمپینگ می‌روند و با پسری مرموز به نام بین متسون آشنا می‌شوند که داستان‌های ترسناک محل کمپ را با جزئیاتی هولناک تعریف می‌کند. اما آنچه ابتدا به نظر یک داستان‌سرایی بی‌ضرر می‌رسد، به تدریج به کابوسی واقعی تبدیل می‌شود: بچه‌ها یکی پس از دیگری ناپدید می‌شوند و ترس بر فضای کمپ حاکم می‌گردد.

اوج تاریکی داستان هنگامی است که حقیقت هویت بین فاش می‌شود: او نه یک پسر معمولی، بلکه شبح کودکی است که در سال ۱۸۷۱ در همین جنگل به طرزی فجیع کشته شده است. این کشف به‌تنهایی کافی است تا لرزه بر اندام بیننده بیندازد؛ تصور کنید شخصیتی که تمام طول داستان با او همراه بوده‌اید، در واقع موجودی مرده باشد که در زمان گیر افتاده است. اما تراژدی عمیق‌تر می‌شود وقتی متوجه می‌شویم بین برای انتقام از مرگ خود برگشته و قربانیانش را به سرنوشتی مشابه خود محکوم می‌کند.

اما سیاه‌ترین لحظه در ثانیه‌های پایانی قسمت رخ می‌دهد: پس از نجات بچه‌ها، یکی از آن‌ها فیلمی را که طی ماجرا ضبط کرده بود پخش می‌کند. در این فیلم، صحنه‌ای مخوف نمایش داده می‌شود که هیچ‌کس آن را فیلمبرداری نکرده بود؛ نمایی از خود بین در هیبت اصلی‌اش، با چشمانی درخشان و چهره‌ای مخوف که مستقیماً به دوربین خیره شده است. این تصویر نه‌تنها از نظر بصری ترسناک است، بلکه مفهومی عمیقاً آزاردهنده را القا می‌کند: شبح بین بر واقعیت مسلط است و می‌تواند حتی در اسناد تصویری که باید مدرکی از حقیقت باشند، دست ببرد. این «فیلم مخفی» مانند پنجره‌ای به دنیایی موازی از وحشت است که قوانین عادی را به سخره می‌گیرد. صحنه‌ای که تماشای آن برای یک کودک می‌تواند به معنای واقعی کلمه تروما ایجاد کند. پایان باز داستان (با نگاه ترسناک بین به دوربین) این پیام هولناک را می‌رساند: تاریکی همیشه در کمین است، حتی در پشت لنز دوربینی که قرار بود خاطرات شاد را ثبت کند.

۷) قسمت Dark Harvest: کارتون سریالی Invader Zim

سریال Invader Zim، اپیزود Dark Harvest
بله، درست می‌بینید. این صحنه به راحتی در یک سریال انیمیشنی مخصوص کودکان به نمایش گذاشته شد.

یکی از چندش‌آورترین و تاریک‌ترین لحظات مفهومی تاریخ انیمیشن‌های کودکان به اپیزود وحشتناک Dark Harvest از سریال Invader Zim تعلق دارد. در این قسمت، زیم، بیگانه‌ای با ظاهر کودکی که مأموریت مخفیانه نابودی زمین را دارد، وحشتزده از کشف هویتش توسط انسان‌ها، به عملی هولناک دست می‌زند: او اندام‌های داخلی دانش‌آموزان مدرسه را به سرقت می‌برد تا با «ترکیب» آن‌ها با بدن خود، ظاهری انسانی‌تر پیدا کند. این ایده به خودی خود (دزدیدن اعضای بدن کودکان توسط یک بیگانه) برای یک کارتون کودکانه عمیقاً آزاردهنده است.

اما اوج تاریکی ماجرا زمانی است که زیم، پس از جمع‌آوری قلب‌ها، روده‌ها و کلیه‌های قربانیان، خود را به هیولایی تبدیل می‌کند که حتی از بیگانه اصلی نیز ترسناک‌تر است: توده‌ای متلاطم از گوشت و احشاء به هم پیوسته که و بخشی از روده بزرگ یکی از کودکان مانند زبانی شیطانی از دهانش آویزان است. این طراحی فراتر از ترسناک بودن، از نظر بصری چنان تهوع‌آور و فراموش‌نشدنی است که به‌راحتی می‌تواند برای کودکانی که آن را دیده‌اند، کابوس‌ساز شود.

نکته هولناک‌تر، معنای پنهان این صحنه است: زیم برای «انسان شدن» مجبور به نابودی انسان‌های واقعی می‌شود؛ از آن وحشتناک‌تر جایگزین شدن اعضای دزدیده‌شده کودکان با اشیاء بی‌جان است. این موجود گوشتی نه‌تنها انزجار بیننده را برمی‌انگیزد بلکه نمادی از خودبیگانگی و انحطاط حاصل از وسواس در همرنگ‌سازی است. صحنه‌ای که جایگزین شدن روده یک کودک با قلاده الکترونیکی به نمایش می‌گذارد تا ابد در ذهن من حکاکی شده است.

شگفت‌انگیزتر آنکه این اپیزود هرگز سانسور نشد و در ساعات پربیننده کودکان پخش گردید؛ اثباتی بر جسارت منحصر به فرد Invader Zim در آزمودن مرزهای ترس در انیمیشن کودکان. پایان قسمت نیز با وجود بازگرداندن اندام‌ها به صاحبانشان، هرگز آن تصویر هیولاگونه زیم را از ذهن تماشاگر پاک نمی‌کند.

۸) تغییر ظاهرهای وحشتناک سریال Batman: The Animated Series

اووردوز کردن بین با ونوم در سریال انیمیشنی Batman the Animated Series
تماشای این صحنه و شنیدن فریاد ترسناک بین چیزی است که تا ابد در ذهن کودکان بی‌گناه حکاکی خواهد شد.

یکی از تاریک‌ترین سکانس‌های تاریخ انیمیشن کودکان در سریال محبوب بتمن رخ می‌دهد که سه لحظه هولناک را در هم می‌تند. ابتدا، دگرگونی Man-Bat (دکتر کرک لنگستروم): صدای خنده‌های دیوانه‌وار و غیرانسانی او پیش از تبدیل، همراه با جلوه‌های صوتی استخوان‌شکن و تصاویری از دندان‌هایش که به آهستگی تغییر می‌کنند، صحنه‌ای را خلق کرده که مرز بین انسان و هیولا را محو می‌کند. این فقط یک تغییر فیزیکی نیست بلکه فریاد روحی انسانی بوده که در حال بلعیده شدن توسط هیولای درونش است؛ نقض هولناک خود انسانی‌اش با هر رشته‌ای که پاره می‌شود.

اووردوز بین با سم ونوم صحنه دیگری است؛ بتمن در درگیری با بین، یکی از سیم‌های ونوم او را پاره می‌کند باعث می‌شود دوز کشنده‌ای از سم ونوم وارد بدن بین شود. بدنش به شکل غیرطبیعی متورم می‌شود؛ عضلاتش از حد طبیعی فراتر رفته، رگ‌ها مانند طناب‌های سیاه زیر پوست می‌تپند و در اوج چندش‌آوری، چشمانش از پشت شیشه‌های قرمز ماسکش بیرون می‌زنند، گویی می‌خواهند از حدقه بیرون بپرند. این تصویر نمایش تغییر انسان به توده‌ای دردکشیده و بی‌اختیار است که حتی ماسکش هم نمی‌تواند زوالش را پنهان کند.

اما سیاه‌ترین لحظه متعلق به قربانی سم جوکر است: یک کارگر بندری بی‌گناه که سم روی او آزمایش می‌شود. ما شاهدیم که چگونه چهره‌اش، در آغاز طبیعی و هراسان، به‌تدریج دگرگون می‌شود. دهانش برخلاف اراده‌اش به لبخندی اغراق‌آمیز و شیطانی کشیده می‌شود، چشمانش از وحشت گشاد می‌گردند و رنگ چشم‌های او به زردی تغییر رنگ می‌دهد. این فرآیند آهسته، مانند نقاشی مرگ بر بوم زنده‌ای از گوشت و استخوان است… تماشای زوال هویت یک فرد در لحظه. خنده‌ای که ناخواسته از گلویش بیرون می‌جهد، فریاد خاموش روحش است که جوکر شدن را برمی‌گزیند!

این سه صحنه با وجود تفاوت‌های ظاهری، در یک ویژگی مشترک‌اند: تخطی بی‌رحم از تمامیت جسمانی و روانی انسان. سریال با جسارتی کمنظیر، مفاهیمی چون از دست دادن کنترل بر بدن خود (Man-Bat)، نابودی توسط ابزار قدرت (Bane) و تحمیل هویت شیطانی (کارگر بندری) را به تصویر می‌کشد.

۹) قسمت The Eds are Coming: سریال انیمیشنی Ed, Edd, and Eddy

قسمت The Eds are Coming سریال Ed, Edd, and Eddy
پخش این اپیزود در دوران تعطیلی‌های مخصوص مسیحی‌ها، عملی بینهایت پلید و کودک‌ستیزانه بود.

یکی از سورئال‌ترین و اضطراب‌آورترین کابوس‌های تاریخ انیمیشن کودکان در اپیزود ویژه The Eds Are Coming از سریال Ed, Edd, and Eddy رخ می‌دهد. جیمی که معمولاً شخصیتی ترسو و معصوم دارد، در این رویا با تهاجمی فضایی مواجه می‌شود که تمام انتظارات طنز سریال را نقض می‌کند. آنچه این صحنه را به‌یادماندنی می‌کند، تلفیق ناگهانی فضای کودکانه با تصاویر روان‌پریش کافکایی است: مزرعه آرام تحت محاصره سفینه‌های عظیم مثلثی قرار می‌گیرد و زمین با اره‌های غول‌پیکر متالیک پوشیده می‌شود که بی‌وقفه از آسمان فرو می‌بارند.

اوج تاریکی هنگامی است که جیمی برای فرار از این اره‌های مرگبار، با دندانه‌هایی به بلندی درختان، به مانعی عظیم و ترسناک برمی‌خورند. در صحنه‌ای که مستقیماً از کابوس‌های دالی برداشت شده، یک اره غول‌آسا ناگهان از سقف جدا شده و مانند آرواره‌های هیولا بین جیمی و دوست او فرود می‌آید. صدای قیچی‌وار برخاسته از اره، تقلای شخصیت‌های برای فرار و نگاه درمانده جیمی که تنها از لبه این تیغه عظیم نظاره‌گر است، همگی لحظه‌ای را خلق می‌کنند که حس بی‌پناهی مطلق را به تماشاگر منتقل می‌کند. سقوط نهایی جیمی از ارتفاع، درحالی که فریادش در هیاهوی بی‌انتهای بیگانگان گم می‌شود، پیش از بیدار شدنش، نماد پیروزی تراژیک تاریکی بر معصومیت است.

نکته ترسناک‌تر تأثیر پایدار این کابوس است: حتی پس از بیداری، جیمی با فلش‌بک‌هایی از اره‌های غول‌پیکر و سقوطش دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ این مسئله نشان‌دهنده اینکه برخی زخم‌های روانی در ذهن کودک ماندگار می‌شوند است. طراحی صدا در این سکانس و تضاد عمدی رنگ‌های تیره با پالت رنگی روشن سریال، بر عمق فاجعه می‌افزاید. این صحنه نه فقط به‌دلیل صحنه‌های اکشن، بلکه به خاطر پرسش هولناکی که مطرح می‌کند تاریک است: اگر دنیای امن انیمیشن‌های کودکانه ناگهان به کابوسی غیرقابل کنترل تبدیل شود، پناهگاه کجاست؟ انیمیشن سریالی Ed, Edd, and Eddy با این جسارت ثابت کرد که حتی در طنزترین جهان‌ها، سایه‌های ترس می‌توانند بلندترین باشند.

۱۰) اپیزود Teeth for Two: کارتون سریالی CatDog

صحنه وحشتناک سریال انیمیشنی CatDog در اپیزود Teeth for Two
حقیقتاً هرچقدر تلاش می‌کنم تا دلیلی برای قرار دادن چنین کابوسی در کارتون کودکان پیدا کنیم، هیچ چیز به ذهن من نمی‌رسد.

یکی از چندش‌آورترین صحنه‌های تاریخ انیمیشن کودکان در اپیزود Teeth for Two از سریال CatDog رخ می‌دهد که با نمایش بدن‌شکافی زنده و دندانپزشکی شکنجه‌وار مرزهای ترس کودکانه را جابجا می‌کند. مشکل زمانی آغاز می‌شود که سگ شروع به خوردن شیرینی‌جات می‌کند… اما هزینه گزاف آن، هرچقدر سگ شیرینی بیشتری می‌بلعد، دندان‌های گربه خراب و خراب‌تر می‌شود! آنچه به عنوان یک کمدی احمقانه شروع می‌شود، به سرعت به کابوس سورئالی تبدیل می‌گردد: سگ نیازهای گربه به سلامت دهان را نادیده می‌گیرد و باعث می‌شود گربه تمامی دندان‌های خود را از دست دهد.

اما اوج هولناکی در سکانسی وحشتناک گربه از درون بدن خود عبور می‌کند و به صورت موجودی گوشتی و بدون پوست از دهان سگ بیرون می‌آید تا دندان‌های او را مسواک کند. این سکانس با درگیری میان این دو و تلاش هر یک از آنها برای نابودی دندان‌های دیگری ادامه می‌یابد. نکته تاریک‌تر پایان اپیزود است:  گربه‌سگ با دندان‌های جدید مصنوعی بیدار می‌شوند اما نسبت به آشغال‌های شب قبل واکنش آلرژیک نشان داده‌اند. نتیجه این آلرژیک ریخت پشم و پوست این موجود و نمایان شدن لایه‌های زیرین است. برای کسانی که نسبت به وحشت بدنی (Body Horror) حساسیت دارند، تماشای این اپیزود پیشنهاد نمی‌شود.

در نظر داشته باشید که این مطلب در سه قسمت نوشته خواهد شد و ماجراجویی وحشتناک ما در دنیای کابوس کودکان هنوز به پایان نرسیده است.

source

توسط wisna.ir