1
برخی معتقدند فرود انسان بر ماه ساختگی بوده، برخی دیگر منکر وجود دایناسورها هستند. با وجود شواهد قوی علمی در رد این دیدگاهها، باور به تئوریهای توطئه همچنان رواج دارد. اما منشأ این باورها چیست؟ آیا ناشی از تنهایی، خودشیفتگی یا نیاز به خاص بودن است؟
مطالعهای جدید از دانشگاه کرنل رویکرد متفاوتی را ارائه میدهد: به جای تمرکز بر نیازهای عاطفی، به بررسی خطاهای شناختی میپردازد. این پژوهش نشان میدهد که اعتمادبهنفس بیشازحد و درک نادرست از میزان توافق اجتماعی، موتور محرک باور به تئوریهای توطئه هستند.
دیدگاههای توطئهباوران چقدر تنهاست؟
شکاف میان واقعیت و تصور
افرادی که به تئوریهای توطئه باور دارند، اغلب از انزوای دیدگاههایشان بیاطلاعاند. آنها تصور میکنند نظراتشان بازتاب گستردهای در جامعه دارد، در حالی که واقعیت چیز دیگری میگوید. این ناهماهنگی نهتنها عجیب است، بلکه خطرناک نیز هست. در عصر اطلاعات نادرست آنلاین، شناخت این الگوهای روانی بیش از پیش ضروری شده است.
ویژگی اصلی: اعتمادبهنفس بالا در میان توطئهباوران
مطالعه دانشگاه کرنل، اعتمادبهنفس بیشازحد را یکی از ویژگیهای بارز باورمندان به تئوریهای توطئه معرفی میکند. پژوهشگران در این مطالعه، شرکتکنندگان را در زمینه درک عددی و بصری مورد آزمون قرار دادند.
نمره پایین، اعتماد بالا
افرادی که گرایش به باورهای توطئه داشتند، با وجود عملکرد ضعیف در آزمونها، ارزیابی مثبتی از عملکرد خود داشتند. این پدیده نهتنها در یک نوع آزمون، بلکه در انواع مختلف تکرار شد. این افراد به طور مداوم تواناییهای خود را بیشازحد ارزیابی میکردند.
تصور غلط از میزان توافق عمومی
مهمتر از اعتمادبهنفس، باور نادرست این افراد نسبت به موافقت دیگران با دیدگاههایشان بود. طبق دادهها، توطئهباوران در ۹۳ درصد موارد فکر میکردند در اکثریت هستند، در حالی که در واقع، اغلب در اقلیت قاطع قرار داشتند.
«این گروه از واقعیت فاصله زیادی دارند. آنها چیزی را باور دارند که افراد بسیار کمی با آن موافقاند و در عین حال تصور میکنند در اکثریت هستند.»
— گوردون پنیکوک، استاد روانشناسی
چرا افراد به تئوریهای توطئه باور پیدا میکنند؟
مطالعات پیشین معمولاً بر خودشیفتگی یا نیاز به خاص بودن بهعنوان دلایل اصلی تکیه داشتند. اما این تحقیق جدید، دلیل را بیشتر در خطاهای شناختی میداند.
مسأله فقط سوگیری نیست
باور به ایدههای نادرست، همیشه حاصل تعصب عمدی نیست. گاهی تنها نتیجه ارزیابی اشتباه از خود است.
چگونگی انجام پژوهش
در این تحقیق، هشت مطالعه مجزا روی ۴۱۸۱ بزرگسال آمریکایی انجام شد. در چهار مطالعه، تمرکز بر اندازهگیری میزان اعتمادبهنفس بیشازحد بود. شرکتکنندگان فقط در معرض آزمونهای استاندارد قرار نگرفتند، بلکه در فعالیتهایی شرکت کردند که قضاوت درباره عملکردشان دشوار بود.
مثال: تصاویر محو
در یکی از آزمایشها، تصاویر تا حد زیادی تار شده بودند؛ بهگونهای که تشخیص آنها به حدس زدن شباهت داشت. این نوع طراحی، ارزیابی عملکرد واقعی را بیربط جلوه میداد و اعتمادبهنفس را بهعنوان یک ویژگی شخصیتی آشکار میکرد.
چگونه اعتمادبهنفس بیشازحد سنجیده شد؟
جداسازی عملکرد از اعتماد
پژوهشگران برای حذف تأثیر موفقیت واقعی بر اعتمادبهنفس، وظایفی را طراحی کردند که خروجی آنها مستقل از توانایی واقعی بود.
«شرکتکنندگان دلیلی برای باور به موفقیت نداشتند، پس اگر فکر میکردند خوب عمل کردهاند، این نشاندهنده سطح بالای اعتمادبهنفس ذاتی است.»
— توضیح محققان
نتیجه این بود که افراد با باور قوی به تئوریهای توطئه، نهتنها عملکرد خود را دست بالا میگرفتند، بلکه تصور میکردند دیگران نیز با آنها همعقیدهاند.
تئوریهای معروف: مردم واقعاً چه فکری میکنند؟
در بخش دیگری از پژوهش، از شرکتکنندگان درباره باور به تئوریهایی مانند:
- ساختگی بودن فرود بر ماه
- عمدی بودن مرگ پرنسس دایانا
- عدم وجود دایناسورها
پرسش شد.
برداشت اشتباه از باور عمومی
با اینکه این نظریات بارها رد شدهاند، هنوز عدهای به آنها باور دارند. نکته مهم، فقط باور افراد نبود، بلکه برداشت آنها از نظر دیگران اهمیت داشت. حتی وقتی درصد بسیار کمی از دیگران با آنها موافق بودند، آنها تصور میکردند اکثریت جامعه همنظرشان است.
چرا توطئهباوران کمتر تغییر نظر میدهند؟
افراد دارای اعتمادبهنفس بیشازحد فکر میکنند آنچه باور دارند، دانش عمومی است. این تصور باعث میشود که کمتر پذیرای اصلاح و گفتگو باشند. چون گمان میکنند اکثریت مردم با آنها همنظرند، نیازی به بازنگری نمیبینند.
اینترنت چگونه این باورها را گسترش میدهد؟
رسانههای اجتماعی به سرعت ایدههای حاشیهای را پخش میکنند. دیدگاههایی که پیشتر در انزوا بودند، اکنون به راحتی جامعهای از هواداران پیدا میکنند.
اما مشکل فقط اطلاعات نادرست نیست؛ مسأله نحوه پردازش اطلاعات و اعتماد بیشازحد افراد به قضاوتهایشان است.
«اکنون یک بازار گسترده برای تئوریهای توطئه وجود دارد، اما اعتمادبهنفس افراد، آنها را از جستجوی دیدگاههای مخالف بازمیدارد.»
— گوردون پنیکوک
اصلاح باورهای نادرست: چرا کار سختی است؟
اغلب تلاشها برای مقابله با اطلاعات نادرست، بر ارائه حقایق متمرکز است. اما وقتی فردی از اشتباه خود آگاه نیست، اصلاح او دشوار میشود.
«افرادی که بیش از همه نیاز به تمایز حقیقت از دروغ دارند، کمترین احتمال را دارند که بپذیرند به کمک نیاز دارند.»
— نتیجه پژوهش
این چرخه معیوب است: هر چه اعتمادبهنفس در باورها بیشتر باشد، سؤالبرانگیزی آن کمتر میشود، و این روند، فرد را بیشتر از واقعیت دور میکند.
بازاندیشی درباره حقیقت و باور عمومی
این تحقیق زاویه دید ما را نسبت به تئوریهای توطئه تغییر میدهد. مقابله با اطلاعات نادرست فقط به آموزش بهتر یا ارائه حقایق بیشتر ختم نمیشود؛ باید اعتمادبهنفس کاذب را بهطور مستقیم هدف قرار داد.
نقطه شروع: شناخت محدودیتهای دانایی
آگاهی از محدودیتهای دانش شخصی میتواند اولین گام برای بازنگری در باورها باشد. وقتی فرد بپذیرد که ممکن است اشتباه کند، پذیرش اینکه اکثریت با او موافق نیستند نیز سادهتر میشود.
فروتنی، چالش اصلی
مبارزه با تفکر توطئهمحور ممکن است نه با حقیقت، بلکه با فروتنی آغاز شود. و همین میتواند سختترین بخش این مسیر باشد.
source