یکی از سؤالات کلیدی که تا پایان سریال برکینگ بد بیپاسخ باقی میماند، سرانجام در واپسین لحظات قسمت پایانی سریال، به شکل غیرقابل انکاری روشن میشود. پایانبندی قسمت Felina در سال ۲۰۱۳ نقطهای کلیدی در خط زمانی این فرنچایز است؛ اپیزودی که به عنوان قسمت نهایی فصل پنجم، نهتنها پرونده سریال را میبندد، بلکه بهشکلی دقیق و حسابشده توسط خالق اثر، وینس گیلیگان، طراحی شده است.
برایان کرنستون و آرون پل، در نقشهای والتر والت وایت و جسی پینکمن، هستهی مرکزی بازیگران این سریال بودند. رابطهی میان این دو شخصیت در طول سریال دستخوش تغییرات متعددی میشود، اما نویسندگان هوشمندانه تصمیم گرفتند مهمترین بُعد این رابطه را تا لحظات پایانی پنهان نگه دارند. خوشبختانه، فلینا این معما را برای همیشه حل میکند.
والت و جسی در آغاز برکینگ بد صرفاً یک اتحاد ناپایدار دارند. اما بهتدریج، رابطهی میانشان ظاهری پدرانه–فرزندانه پیدا میکند. البته در دل یک امپراتوری مواد مخدر! با این حال، بارها این تصور شکل میگیرد که این رابطه، از طرف جسی یکطرفه است.
جسی همیشه تحسینکنندهی معلم شیمی سابقش است. در ابتدا ممکن است از سر اجبار وارد این همکاری شده باشد، اما خیلی زود به استعداد و جاهطلبی شریک جدیدش احترام میگذارد. نشانههایی مثل نگرانی واقعی جسی درباره بیماری سرطان والت یا هدیه دادن ساعت تولد به او، نشان میدهند که رابطهشان فراتر از یک همکاری ساده بوده است.
در مقابل، بارها والت طوری رفتار میکند که گویی جسی فقط یک ابزار برای رسیدن به اهدافش است؛ کسی که میتوان از او استفاده کرد و سپس کنار گذاشت. البته، در برخی لحظات هم نوعی وفاداری حقیقی از سوی والت دیده میشود.
در قسمت فلینا، نقشهی والت برای نجات جسی از اسارت نزد جک و افرادش (با بازی مایکل بوون) دستکم تا حدی از روی انگیزهای شخصی برای نجات جسی اجرا میشود. اگر والت واقعاً برای جسی اهمیتی قائل نبود، بعید بود چنین تلاشی برای نجات او انجام دهد. هرچند قتل هَنک (با بازی دین نوریس) توسط افراد جک نیز انگیزهای قوی برای والت بود، بهخصوص با توجه به اینکه بارها تأکید کرده بود نمیخواهد او آسیبی ببیند.
نکتهی مهمتر اینکه، در صحنهای که والت وارد میشود تا نقشهاش را عملی کند، همه دشمنانش بهجز جسی در محل حاضرند. اگر صرفاً برای گرفتن انتقام آمده بود، هیچ دلیلی برای تعلل در اجرای نقشهاش نداشت. اما بهنظر میرسد والت میخواست مطمئن شود جسی آسیبی نمیبیند، و حتی در لحظهای حیاتی خودش را روی جسی میاندازد تا از او در برابر گلوله محافظت کند.
در این مرحله، والت همهچیز را از دست داده و بیماریاش هم بازگشته است. بنابراین مرگ برایش چندان اهمیتی ندارد. اما هنوز برای امنیت جسی، احتیاط میکند. این یعنی، او واقعاً برای جسی اهمیت قائل بوده است.
پیش از این قسمت، جسی تصمیم گرفته بود شهر را ترک کند و زندگی جدیدی آغاز کند، اما وقتی پی میبرد که والت عامل مسموم شدن براک (ایان پوسادا) بوده، منصرف میشود. با توجه به این خیانتها، کاملاً طبیعی بود اگر جسی از والت متنفر شده باشد.
در پایان سریال، هیچکس جسی را بابت کینهای که از والت دارد، سرزنش نمیکند. نویسندگان بهدرستی شخصیت والت را بهتدریج به کاراکتری منفور تبدیل کردند و در پایان، این نفرت به اوج خود رسیده است.
با این حال، وقتی جسی آزاد میشود و فرصت کشتن والت را دارد، تصمیم میگیرد چنین کاری نکند، هرچند لحظاتی پیش، بهسادگی تاد (با بازی جسی پلمونس) را خفه کرده بود. این تصمیم نشان میدهد که در اعماق وجودش، هنوز ذرهای از احترام و محبت نسبت به والت باقی مانده است. همچنین، این رفتار چهرهی انسانیتر جسی را تقویت میکند؛ کسی که درک میکند وقت پایان خشونتها و خیانتها فرا رسیده است.
برکینگ بد همیشه در ایجاد تعلیق و تنش استاد است؛ بخش بزرگی از آن هم ناشی از چیزهایی است که هرگز بهصورت صریح گفته نمیشوند. رابطهی مبهم والت و جسی یکی از مؤثرترین ابزارهای این تعلیق است. اگر از همان ابتدا معلوم بود که آنها برای یکدیگر ارزش قائلاند، بسیاری از لحظات ماندگار سریال اینقدر تأثیرگذار نبودند.
این رفتوآمد دائمی میان دشمنی و دوستی، و بازگشتهای پیدرپی آنها به یکدیگر، باعث میشود مخاطب تا لحظهی آخر درگیر و کنجکاو باقی بماند. از این منظر، تعجبی ندارد که سازندگان تا آخرین ثانیه منتظر ماندند تا تکلیف این رابطهی پیچیده را روشن کنند.
منبع: SR
source