علی روحبخش مبصری در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: بسیاری گمان میکنند شعر نیمایی وزن ندارد، اما این تصور اشتباه است. شعر نیمایی اتفاقاً وزن دارد، فقط آن نظم خاص ششتایی و هشتتایی کلاسیک را بر هم زده است. یعنی ضرورتی نمیبیند که همیشه مسدس یا مثمن باشد و گاه میتواند در یک بند، هفت رکن و در بند بعد دو رکن داشتهباشد. پس، وزن حفظ میشود اما شیوه جریان یافتن آن تغییر میکند.

وی با اشاره به اینکه شیوه دیدن هر شاعر با دیگری تفاوت دارد، خاطرنشان کرد: برای توضیح این تفاوت به بیان یک مفهوم در نگاه دو شاعر نظر میکنیم، برای مثال در شعر شهید بلخی میخوانیم: «اگر غم را چو آتش دود بودی/ جهان تاریک بودی جاودانه/ درین گیتی سراسر گر بگردی, خردمندی نیابی شادمانه»، که نیما نیز همین مضمون فلسفی را با جهانبینی و زبانی تازه بیان میکند و میگوید: «رو فسانه که اینها فریب است/ دل ز وصل و خوشی بینصیب است/ دیدن و سوزش و شادمانی/ چه خیالی و وهمی عجیب است/بیخبر شاد و بینا فسردهست. پیچیدهترین مباحث فلسفی در شعر نیما با سادهترین ساختار زبانی بیان شدهاست، این همان جایی است که نیما را از بسیاری از شاعران پیش از خود متمایز میکند.
نقش جریان فکری مشروطه در شکلگیری شعر نو
روحبخش مبصری با اشاره به نقش جریانهای اجتماعی و فکری مشروطه در شکلگیری شعر نو، خاطرنشان کرد: اگر جریان مشروطه را از اواسط قاجار در نظر بگیریم، پس از نسل اول به جریان چهارمی میرسیم، کسانی مثل تقی رفعت، شمس کسمایی و جعفر خامنهای و ادامه این مسیر در نهایت به نیما میرسد که این جریان را شناسنامهدار میکند و شعر نیمایی را به مفهوم امروزینش میرساند و پدر شعر نیمایی نیز لقب میگیرد. نیما زبان را وارد مرحلهای تازه کرد، نه صرفاً کوچهبازاری و کلاسیک، بلکه زبانی تازه که شعر را به دوران فخیم خود اما در قالبی نو بازمیگرداند.
وی افزود: نگرشهای ضد فئودالی که در شعر مشروطه وجود داشت در شعر نیما نیز به شکل عمیقتری ادامهیافت و او در شعرهایش میگوید جنگِ امروز حامی ضعفا است یا در جایی دیگر به سادگی و صراحت از بیعدالتیهای اجتماعی سخن میگوید. این همان رگههای اجتماعی مشروطه است که در شعر نیمایی به پختگی میرسد. در شعر نیمایی هم واژههای کهن میبینیم هم واژههای محلی و هم ترکیبهایی که پیش از او سابقه نداشتهاست. این موضوع فقط یک تغییر فرمی نیست بلکه نگاه تازهای به زبان و نقش زبان در شعر ارائه میدهد.

پیچیدگی زبان و نقد اجتماعی در شعر نیما
وی با اشاره به حضور صراحت اجتماعی در اشعار نیما، تاکید کرد: نیما در بسیاری از شعرهایش نقد اجتماعی را با زبانی بسیار ساده و مستقیم مطرح میکند. مثلاً از محرومان جامعه سخن میگوید و بیپناهی آنان را به تصویر میکشد. حتی در جایی به موضوع زنان میپردازد و مسائل پیچیده اخلاقی و اجتماعی را بدون پردهپوشی و با صداقت مطرح میکند، موضوعاتی که در شعر کلاسیک یا حتی شعر مشروطه کمتر مجال بیان پیدا میکرد. زبان شعر نیما نسبت به خیلی از شاعران پیش از او پیچیدگیهای بیشتری دارد.
روحبخش مبصری خاطرنشان کرد: نیما شعر فارسی را از سطح تغییرات فرمی بالاتر برد. او شعر را از درون دگرگون کرد، از وزن و زبان گرفته تا جهانبینی و شیوه دیدن. شاید بتوان گفت که نیما شعر را دوباره به جایگاه طبیعی و فخیم خود بازگرداند. نگرش و جهانبینی نیما را کاملاً در شعرهایش، از جمله افسانه، میتوان دید. او بسیار ساده ولی عمیق میگوید، «مرا آرزو نیست که بچینندم و دوست دارند/ زاده کوهم، آوردهای ابر به که بر سبزهام واگذارند با بهاری که هستم در آغوش»، نیما اینجا فلسفه وجودی خودش را چنان زلال بیان میکند که مثل رودخانهای شفاف است و حتی سنگهای ته آن دیدهمیشود. او زاده کوه و طبیعت یوش است و بیواسطهبودن این نسبت را با همان زبان سادهاش به خواننده منتقل میکند. همچنین همین سادگی عمق، ویژگی یگانه شعر نیما است، شعری که به ظاهر بیتکلف است اما جهانی گسترده از اندیشه و احساس را در خود دارد.
نیما، زاده اضطراب جهان است
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه زیست نیما فراز و فرود فراوان داشته است، ادامه داد: وقتی زیست نیما را نگاه میکنیم، با شخصیتی مواجه میشویم که در مقطعی به خاطر صفورا به جنبش جنگل میپیوندد، اسلحه به دست میگیرد و از طرف دیگر در خانوادهای بزرگ شدهاست که پدرش نیز مردی خشن و جنگآزموده بود. حالا این را کنار شعرهای لطیف و رقیق او بگذارید، شعری که شفافیتش تا عمق جریان دارد. این تضاد به یک نتیجه میرسد و آن این است که نیما زاده اضطراب جهان است. خود نیما هم به این پارادوکس اعتراف دارد. او نه کاملاً در سنت قرار میگیرد و نه به مدرنیته رسیدهاست، انسانی در میانه گذار قرار میگیرد.

وی در پاسخ به این پرسش که اگر نیما امروز بود چه برخوردی داشت، گفت: واقعیت این است که نیما حرفهای زیادی برای گفتن داشت. او یک قالب را به نام شعر نو خلق و پردازش کرد و همانطور که خود میگوید: «نازک آرایِ تنِ ساقه گلی که به جانش کشتهام و به جان دادمش آب، ای دریغا به برم میشکند» امروز میبینیم این قالب یعنی شعر نیمایی، کمرنگتر شده است. شاید امروز به یک اخوانثالت دیگر که شعر نیمایی را شناسنامهدار کرد، نیاز داریم. شاعری که بتواند قالب نیمایی را پردازش قویتر و به روز کند. ما امروز شاهدیم که گرایشها به غزل بیشتر شدهاست، شعر سپید هم جز نزد چند شاعر مهم، رو به افول است و شعر نیمایی نیز در مقایسه با اقدار گذشتهاش، درحال کمرنگ شدن است.
روحبخش مبصری به روحیه اجتماعی و سیاسی نیما اشاره و اظهار کرد: اگر نیما امروز بود حتماً نسبت به رخوت اجتماعی ما انتقاد میکرد و میگفت: «شهر دیریست که رفتهست به خواب»، به هرحال این شاعر در عصر خود مبارز بود و انفعال اجتماعی برای او جایی نداشت. اگر نیما امروز میان ما بود، اولین توصیهاش این بود که دنبال زبان خودتان باشید. نیما آوانگارد زمان خود بود چون از قالبهای پیشین فاصله گرفت و هویت زبانی مستقل خلق کرد.
وی خطاب به نسل شاعران امروز گفت: تا زمانی که هنجار را نشناسید، نخواهید توانست هنجار را بشکنید. این هنجار از شعر رودکی و پیش از آن آغاز میشود، و از انوری، فرخی سیستانی، فردوسی، سعدی و حافظ میگذرد. وقتی این سیر را کامل بشناسید، آنوقت میتوانید بگویید زبان خود را یافتهاید و متوجه شدهاید که آیا قالبهای موجود برای شما مناسب هست یا خیر، آنگاه تصمیم به شکستن آنها بر اساس یک قاعده و مانیفست مشخص، بگیرید.
انتهای پیام