احسان رستیمان؛ تابناک- دغدغه های بازیگر با سابقه سینما و تلویزیون که اتفاقا دستی بر دوبلوری نیز داشته است، این روزها عمیق تر و اساسی تر از روزگاران گذشته به نظر می رسد.
بازیگر فیلم هایی مانند مرد نامرئی، کشتی آنجلیکا، بازداشتگاه، مرگ پلنگ،و البته قلاده های طلا، خود را چهره ای علاقه مند به مملکت عنوان می کند و همچنان معتقد است قلاده های زلا را با با اعتقاد کامل بازی کرده است.
اکبر سنگی که با نقش آفرینی در سریالهایی مثل سربداران، کوچک جنگلی، امام علی، نبردی دیگرمعمای شاه و در چشم باد، نقش هایی ماندگارتر به یادگار گذاشته است، میهمان خبرگزاری تابناک و سرویس فرهنگی بود و ساعاتی را به طرح دغدغه هایش اختصاص داد. با هم این گفت و گو را مرور می کنیم.
ناگهان همه چیز تغییر کرد
در سینمای امروز ما اتفاق عجیبی رخ داده است. اگر نگاهی به فیلمهایی که تولید می شود بکنید – چه تلویزیون چه سینما -میبینید که سبک و سیاق کارها فرق کرده است. نمیدانم ناشی از چییست. نمیدانم چه عاملی باعث این تغییر فاحش شده است. یعنی حتی این تغییر خیلی نرمک نرمک اتفاق نیفتاد. ما یکباره دیدیم که آن روال تولید فیلمهایی که به هر حال همیشه حاوی پیامها و آرمانهایی بود یکدفعه تبدیل به یک سری چیزهای سطحی شده است. برای همین واقعا نمیدانم از کجا باید دغدغه ها را بگویم.
جایی در این فیلم ها ندارم
چندی پیش در مصاحبه با یکی از خبرگزاریها هم گفته بودم و امروز باز تاکید دارم که سینمای ایران چهار قدم بیشتر با فیلم فارسی زمان رژیم گذشته فاصله ندارد. شاید خیلی جاها از آن هم جلو زده است. خب آن موقع کافه و کاباره بود و بزن و برقص بود و الان آقایان جلوی دوربین به روش ها و بهانههای مختلف همانکارها را انجام می دهند.
این فیلمها، دیگر در برابر کارهایی که من کرده ام و در رزومه کاری ام جایی ندارند و طبیعتا من هم جایی در این فیلم ها ندارم.
تعداد بازدید : 107
فیلم و تدوین از؛ عبدالرضا منزوی
تصور این که من یک ژانر را فقط می توانم بازی کنم
من انتخاب نکرده ام که نقش منفی بازی کنم یا فقط سینمایی دفاع مقدس بازی کنم. من انتخاب نکرده ام که فیلمهای تاریخی بازی کنم؛ بلکه انتخاب شده ام. حالا تصور بر این است که من یک ژانری را فقط می توانم بازی کنم و یک ژانر را انتخاب کرده ام. نه من انتخاب نکرده ام. من انتخاب شده ام.
دعوت به کاری نشده ام که بخواهم کار کنم
ما در فیلم سازی ایران، اصلا انتخاب نمیکنیم بلکه انتخاب می شویم بعد از آن است که انتخاب میکنیم. حقیقت این است در این سینما و این شرایط، دعوت به کاری نشده ام که بخواهم کار کنم. الان یک کار تئاتر میخواهم انجام بدهم.
اظهار ندامت نمی کنم
هنوز از من درباره قلاده های طلا می پرسند. قبلاً هم در یکی دو تا مصاحبه اشاره کرده ام من با اعتقاد در آن فیلم بازی کردم. یعنی به هر جهت من اگر بخشی از زندگی ام تفکر سیاسی باشد با انتخاب این کار را کردم. ضمن اینکه اصلا زندگی ما جدا از سیاست نیست.
شایدهم آقایان دوست نداشتند. البته بعضی از دوستان ما اعلام تقاضای برائت کردند. ولی من همچنان معتقدم کار درستی کردم و هیچ اظهار ندامت ندارم. من قلاده های طلا را دوست داشتم.
ما نمیتوانیم منکر دردها و زحمات این قشر باشیم. حالا ممکن است برخی از کسانی که در بخش سیاست گذاری هستند از سینمای دفاع مقدس خوششان نیاید.
هنوز دارند درباره جنگ جهانی فیلم می سازند
من کارهای زیادی داشتم ولی یکی از کارهایی که مردم در آن مقطعی که پخش شد خیلی دوست داشتند سریال نبردی دیگر کار آقای عبدالله باکیده بود. به نظر من دیگر چنین چیزی ساخته نشد.
دیگر به این شکل به جنگ پرداخته نشد. انگار اصلاً قرار است که موضوع هشت سال دفاع مقدس دفن شود و رویش خاک ریخته شود. حتی سنگ قبرهم نداشته باشد که بدانند یک روزی جنگی بوده و بخشی از مملکت ما مردمانش چقدر مورد ظلم بعثیها قرار گرفتند.
مثل اینکه قرار است اینها همه فراموش شوند الان هم به هیچ عنوان به آن پرداخته نمی شود. از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۶ جنگ جهانی دوم زمان اشغال بخشی از اروپا توسط هیتلر نزدیک ۸۰ سال میگذرد اما آن ها هنوز دارند فیلم جنگی میسازند و مسائل و مصیبت های جنگ را مطرح میکنند.
سرگرد مشعل بود نقش را جذاب تر کرده بود
چهره بازیگر صرفا یک هفته میتواند برای یک فیلم سینمایی یا سریال مخاطب جذب کند. موضوع داستان، جذابیت قصه است و بعد کارگردانی آن فیلم.
سریال نبری دیگر، در ۱۵ قسمت که سال ۷۳ کلید خورد و سال ۷۶ به نمایش در آمد ، کار بسیار پربینندهای بود. یکی از دلایل اصلی اش هم جذابیت موضوعی و کارگردانی کار بود.
ذر این میان، صدایی که روی سرگرد مشعل بود نقش را جذاب تر کرده بود. آقای حسین عرفانی بودند جای من صحبت کردند خیلی خوب صحبت کردند خیلی به کار جان داد. یعنی آنچنانی را آنچنانی تر کرد وبه نقش، خیلی نشسته بود.
هنرمند افغانستانی چه تکنیکی دارد که ایرانی ندارد؟
این روزها شاهد حضور هنرمندان افغانستانی در سینمای کشورمان هستیم. آن ها جای کسی را تنگ نمیکنند ولی من اعتقاد دارم که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. این را من نمی گویم بزرگان گفته اند. الان چه بسیار هنرمندهای ایرانی داریم که بیکارند.
چند روز پیش من در یکی از این صفحات مجازی دیدم که یکی از این بازیگران که بازیگر بسیار خوبی هم بود در آسایشگاه سالمندان کهریزک زندگی می کند. این شایسته نیست برای این بازیگر
اگر واقعا فکر می کنند که آن دوستان از کشور همسایه چیزی ارائه می دهند که یک هنرپیشه ایرانی نمی تواند آن را ارائه بدهد ، خب بروند و از آن ها استفاده کنند.
ولی چه ویژگی، آن هنرمند از کشور همسایه دارد که هنرمند ما ندارد.
تجربه گذشته و شرایط امروز
چنین کاری را در رژیم گذشته کردند و فیلمی به نام کاروان ها ساختند. اما آنتونی کویین را برای بازی آوردند که ما در ایران هم ترازش را نداشتیم. ولی آیا همتراز این بازیگرهایی که الان از کشورهای همسایه دارند کار میکنند را آیا نداریم؟
ما دچار نقصان هستیم. یعنی دچار فقر فرهنگی در سینما هستیم.
تهیه
کنندههای ما دیگر تهیه کننده فرهنگی نیستند
تهیه کنندههای ما دیگر تهیه کننده فرهنگی نیستند به جرات می گویم برخی از تهیه کنندگان صادرات گوشت و… میکرده اند و الان آمده ان و تهیهکننده شده اند خب بدیهی لست که تهیه کنندگان دیگر نمی توانند کار کنند.
بعضا فیلم هایی می سازند که فروش چند صد میلیاردی هم دارند اما به دیالوگ ها و کیفیت فیلم ها توجه کرده اید؟ گریم یا حجابی که در تلویزیون ممنوع است درهیم نفیلم ها آقایان و همین سینما آزاد است. پس شما حق ندارید در خیابان جلوی دختر یا زن مردم را بگیرید. چون همین پوشش و آرایش در فیلم های خودتان وجود دارد و چنین چیزی را تبلیغ می کنند.
می گویند تاثیر دیدن یک فیلم ۸۰ برابر خواندن کتاب است. خب وقتی چنین است چطور وقتی شما در فیلمهایتان بدحجابی و آرایش غلیظ را نشان می دهید از مردم توقع دارید در خیابان اینگونه نباشند؟
مردم را به سمت ابتذال پسندی کشانده اند
مردم ما را به نازل پسندی کشانده اند. یعنی اینکه می گویند مردم میخواهند فیلم ببینند تا سرگرم شوند و دیگر از حرفهای سنگین خسته شده اند. آیا شما روز اول با این پیام وارد شدید؟ آیا شما روز اول سینما و تئاتر را به این شکل سیاست گذاری کردید؟
همه چیز عوض شده است. اما کاملا سلیقه ای.
از خواننده ها برای فروش استفاده می کنند
خواننده ها رفته رفته در فیلم های زیاد می شوند. اما آنها بازیگر نیستند. اصلا معنا و تعریف بازیگری به شکل علمی عوض شده است.
آنها خوانندهاند. اما تهیهکننده می خواهد فروش فیلمش را بالا ببرد او را به عنوان بهانه فروش فیلمش استفاده می کند.
روابطی پشت این ضوابط است
همه این ها حاصل مدیریت مدیران است. من برایم تعجب انگیز است یعنی واقعا تعجب میکنم که وقتی از یک مویی که از زیر روسری بیرون می آید ایراد میگیرند اما این فیلمنامهها کجا تصویب می شود؟ چه کسی تصویب میکند؟ چگونه روابطی پشت این ضوابط هست؟ آیا هست یا نیست؟ قطعاً ندانسته نیست که بگوییم ندانسته اند و تایید کرده اند.
شرایط به گونه ای شده انگار در کشور ما دو نوع حکومت فرهنگی وجود دارد، به عنوان مثال ممیزی ها و سیاستگذاریها در پلتفرمهای شبکه خانگی و سینما یک گونه است و در تلویزیون به گونه ای دیگر؛ هرچند تلویزیون الان تقریبا تولید خاصی ندارد و بیشتر سریال های تکراری را پخش می کند. چیزی که در یکی ممنوع است در دیگری آزاد است.
ممکن است صحبت های من به مذاق برخی از آقایان خوش نیاید اما من هیچ وابستگی و دلبستگی به غیر از مملکتم ندارم و آدمی نیستم که بخواهم بروم و جای دیگر کار کنم.
source