عصر ایران – جبهه پایداری که مانند اختاپوس در تار و پود ساختارهای تصمیم گیری نظام نفوذ کرده و مدعی مدیریت کشور است، چه دغدغه هایی دارد؟ توسعه اقتصادی ایران؟ نجات محیط زیست؟ حل بحران کشنده آلودگی هوا؟ تنش زدایی از روابط بین المللی ایران؟ کاهش آمار طلاق؟ افزایش نشاط اجتماعی؟ ارتقاء سطح آموزش در مدارس و دانشگاه ها؟ حل مشکل ناترازی انرژی؟ توسعه صادرات غیر نفتی؟ رونق گردشگری؟ چاره اندیشی برای فرونشست های وحشتناک زمین؟
یک بررسی اجمالی در ادبیات اعضای این جریان نشان می دهد که هیچ کدام از نگرانی ها و مطالبات واقعی مردم ایران در فهرست دغدغه های آنها وجود ندارد. اما به جای آن، به ویژه از وقتی که دولت مسعود پزشکیان با غلبه وی بر سعید جلیلی پایداری چی روی کار آمده، 5 دغدغه دائمی، اصلی، بنیادین تمام فکر و ذهن و شعار و عمل این جریان متحجر را پر کرده است:
1 – با آمریکا مذاکره نکنیم
2 – FATF را نپذیریم
3 – قانون موسوم به عفاف و ححاب فوراً اجرا و جرائم نقدی آن دریافت و مجازات های دیگرش اجرا شود
4 – فضای مجازی را محدود کنیم
5 – ظریف باید برکنار شود.
پایداری چی ها که در مجلس حضور دارند، در شوراها و مجمع های تصمیم ساز حضور یا نفوذ دارند، در بنیادها و سازمان های حکومتی ثروتمند حاضرند، صدا و سیما را در اختیار دارند، اختیاردار برخی رسانه های عمومی که بودجه عمومی می گیرند هستند و نیز همواره گروهی «خیابان رو» و «داد بزن» دارند و حتی از محازات خیابانی مخالفان نیز سخن می گویند، واقعاً به جز این 5 مورد، چیزی برای عرضه ندارند. (البته که واقفیم پشت این 5 شعار ، آنها طرح های بلندپروزانه ای برای در اختیار گرفتن اداره کل کشور دارند که وارد این مقوله نمی شویم.)
همین چند روز پیش بود که مرتضی آقاتهرانی، از سران فرقه پایداری در جمع قلیلی از همان خیابان روهای خود با آب و تاب توضیح می داد که چقدر برای اجرای قانون عفاف و حجاب پیگیری کرده و با رئیس مجلس و دبیر شورای عالی امنیت ملی و اعضای این شورا ، دیدار و گفت و گو کرده اند!
و هر انسان عاقلی با خود می گوید ای کاش اینان که کرسی نشین مجلس هم هستند، به همین اندازه قوانین زمین مانده برای تامین معیشت مردم را پیگیری می کردند یا مثلاً برای امنیت خودروهای داخلی، کاری می کردند که سالانه 24 هزار نفر کشته نشوند یا دهها قانون درباره آلودگی هوا را که خاک می خورد، احیا می کردند تا سالانه 50 هزار ایرانی قربانی آلودگی هوا نشوند.
واقعاً شگفت انگیز است که در سپهر تمدنی ایران و در میان ملتی با اکثریت تحصیل کرده، وطن دوست، دنیا آگاه، دارای قدرت تحلیل و هوشمند، جریانی توانسته است برخلاف خواست اکثریت و صرفاً با شعارهای تند و تکفیر این و آن، جایی برای خودش در منظومه حکومت باز کند و دیدگاه های تنگ نظرانه اش را بر اکثریت مطلق تحمیل کند.
خیلی صریح و بی تعارف و رک می گوییم: ایران برای رهایی از وضعیت نابسامان کنونی، چاره ای جز عبور از هوچی گران پایداری چی و گروه های نزدیک به آن ندارد. تا این قبیله تنگ نظر و متحجر و ضد توسعه، حتی به اندازه سر سوزنی در نظام تصمیم سازی و اجرایی کشور موثرند، چرخ های توسعه این کشور نخواهد چرخید. این، مبالغه نیست ، عین واقعیت است. به این چند نمونه واقعی دقت کنید:
چند سال پیش که یکی از همین تنگ نظران وزیر ارتباطات بود، طرح اصلی اش برای اینترنت کشور این بود که سرعت آن را در حد 128 کیلوبیت بر ثانیه، محدود کنند و اجازه ندهند که مردم به سرعتی بالاتر از این دسترسی داشته باشند؛ در عمل هم این ایده واپسگرایانه اجرا شد.
این طائفه سال ها هم به دنبال این بودند که اینترنت داخلی را از اینترنت جهانی جدا کنند تا مردم فقط به سایت های داخل دسترسی داشته باشند!
یا در عرصه اقتصادی با این ایده حتی وزیر کار شدند که می توان با یک میلیون تومان، اشتغالزایی کرد و کسانی بر مسند وزارت اقتصاد نشستند که فکر می کردند با یک تصمیم و بخشنامه، ظرف در یک روز، قیمت دلار با به یک چهارم می رسد!
حتی زمانی تعدادی از این ها نزد یکی از دبیران کل کمیته ملی المپیک رفته و به او گفته بودند که ایران دیگر در المپیک شرکت کند و به جای آن، المپیک کشورهای اسلامی راه بیندازیم و المپیک اصلی را از رونق بیندازیم!
یکی هم که اتفاقاً عضو پایداری نبود ولی افکاری شبیه آنان داشت طرح داده بود که فلان تعداد سرباز آمریکایی را بگیریم و برای آزادی شان فلان مقدار دلار بگیریم و بدین ترتیب، درآمد ارزی داشته باشیم. دیگر هم که نزدیک به این طائفه است، مدام می گوید بیایید تنگه هرمز را ببندیم تا دیگری کسی نتواند از آن عبور کند و … !
به راستی با این طرز فکرها می توان به توسعه رسید و عقب ماندگی های روز افزون کشور را حبران کرد؟ پس وقتی می گوییم یکی از شرط های لازم – و نه کافی – برای توسعه کشور، عبور از تحجرگرایی و واپسگرایان است، مستند به واقعیت ها می گوییم. حاکمیت پایداری و همفکرانش، در بهترین و ایده آل ترین حالت، می تواند به شکل گیری قُل دوم طالبان در تهران بینجامد و ایران را به افغانستانی دیگر تبدیل کند.
حاکمیت نیز باید تکلیف خود را با این جریان مشخص کند. آیا می خواهد ایران به افغانستان دوم تبدیل شود یا همان طور که روزگاری غلامعلی حداد عادل می گفت، قرار است “ژاپن اسلامی” شویم؟ اگر اولی هدف است، نیازی به انتخابات و رای و نظر مردم نیست. حتی نیازی لازم نیست پزشکیان نیز به ریاست جمهوری خود ادامه دهد؛ پایداری چی ها به اندازه کافی برای نابودی ایران نیرو دارند !
ولی اگر هنوز قرار است ژاپن اسلامی شویم و در علم و تکنولوژی و توسعه و ارتباطات جهانی، رشد اقتصادی و سیاست داخلی و … نظیر ژاپن شویم ولی با فرهنگ خودمان، سنگ بزرگی در مسیر قرار دارد که نامش “جبهه پایداری و متحدان” است؛ تا این سنگ بر راه برداشته نشود، چرخ های توسعه به سمت رونق، نخواهد چرخید.
راستی؟ جایی را در کره زمین سراغ دارید که با افکار آدم هایی مانند پایداری چی ها به رشد و پیشرفت و توسعه رسیده باشند؟
خَلَّص و تَمَّت!
source