آیا نوزادان با غریزه اخلاقی برای تشخیص درست از نادرست متولد می‌شوند، یا این که پس از مشاهده رفتار دیگران آن را یاد می‌گیرند؟ این پرسش سال‌هاست که در محافل علمی بحث‌برانگیز بوده است.

برخی آزمایش‌های اولیه نشان دادند که نوزادان می‌توانند افراد یاری‌رسان را به افراد آسیب‌رسان ترجیح دهند، حتی پیش از آنکه بتوانند سخن بگویند. اما یافته‌های اخیر تردیدهایی را درباره این که اخلاقیات از بدو تولد در انسان نهادینه شده باشد، مطرح کرده‌اند.

دکتر کایلی همیلین از دانشگاه بریتیش کلمبیا تحقیقات مهمی را در این حوزه رهبری کرده است.

غریزه اخلاقی در نوزادان

روان‌شناسی اخلاقی بررسی می‌کند که افراد چگونه رفتارهای قابل‌قبول و غیرقابل‌قبول را تشخیص می‌دهند. بسیاری از پژوهشگران کنجکاو بوده‌اند که بدانند این حساسیت‌ها از ابتدا در انسان وجود دارند یا اینکه از طریق تعاملات اجتماعی شکل می‌گیرند.

جان لاک معتقد بود که ذهن انسان در بدو تولد همچون یک “لوح سفید” (tabula rasa) است و تمام دانش او از تجربه ناشی می‌شود.

این دیدگاه نشان می‌دهد که کودکان فقط پس از مشاهده اعمال اطرافیان خود، قضاوت اخلاقی را می‌آموزند.

چالش تکرارپذیری مطالعات

در علم، تکرارپذیری به این معناست که اگر یک پژوهش چندین بار انجام شود، نتایج مشابهی به دست آید. اخیراً گروهی از متخصصان گرد هم آمدند تا بررسی کنند که آیا نوزادان واقعاً شخصیت‌های کمک‌کننده را به شخصیت‌های مانع‌تراش ترجیح می‌دهند یا خیر.

آن‌ها به جای نمایش‌های زنده عروسکی از محرک‌های ویدیویی استفاده کردند و نمونه بزرگی از نوزادان را مورد آزمایش قرار دادند. نتایج نشان داد که نوزادان ترجیح ثابتی برای شخصیت‌های اجتماعی مثبت نشان نمی‌دهند.

توضیحات احتمالی

یک احتمال این است که نوزادان برای شکل‌گیری برداشت‌های قوی درباره درستی و نادرستی، نیاز به زمان بیشتری دارند. برخی دیگر معتقدند که تغییرات کوچک در روش آزمایش می‌تواند بر میزان توجه و انتخاب‌های نوزادان تأثیر بگذارد.

مایکل فرانک، بنیان‌گذار پروژه ManyBabies، هشدار داده است:

«برخی افراد ممکن است به این نتیجه برسند که یافته‌های اولیه نادرست بوده است… اما نباید به این سرعت نتیجه‌گیری کنیم.»

پژوهشگران تأکید دارند که تفاوت‌های ظریف در نحوه ارائه آزمایشات می‌تواند باعث تفاوت در نتایج شود.

نظریه‌های کلاسیک ژان پیاژه نشان می‌دهند که قضاوت‌های اخلاقی کودکان به‌صورت مرحله‌ای تکامل می‌یابد و آن‌ها ابتدا بر پیامدهای اعمال تمرکز می‌کنند و سپس به نیت افراد توجه می‌کنند.

اگر استدلال اخلاقی در طول زمان رشد کند، ممکن است در نوزادانی که هنوز در حال کشف محیط اطراف خود هستند، چندان واضح نباشد.

لارنس کولبرگ نیز در نظریه شش‌مرحله‌ای خود بیان می‌کند که تفکر اخلاقی پیشرفته نیازمند رشد شناختی است. بنابراین، نوزادان ممکن است سال‌ها با توانایی پردازش تعارضات اخلاقی در این سطح فاصله داشته باشند.

برخی پژوهشگران تأکید می‌کنند که در بسیاری از فرهنگ‌ها، والدین به سرعت وارد عمل می‌شوند تا رفتار اخلاقی را در کودکان شکل دهند. این موضوع نشان می‌دهد که محیط اولیه کودک ممکن است نقشی مهم‌تر از آنچه تصور می‌شود، ایفا کند.

از سوی دیگر، بررسی رفتار نوزادان دشوار است. تغییرات جزئی در محیط آزمایش ممکن است واکنش‌های نوزادان را به گونه‌ای تغییر دهد که با درک اخلاقی آن‌ها ارتباطی نداشته باشد.

آینده پژوهش‌های مربوط به اخلاق در نوزادان

دانشمندان همچنان در حال بهبود روش‌هایی هستند که پاسخ‌های واقعی نوزادان را ثبت کنند. استفاده از ردیابی حرکات چشم، اندازه‌گیری ضربان قلب و تصویربرداری از مغز می‌تواند بینش‌های روشن‌تری ارائه دهد، بدون آنکه فقط به انتخاب‌های دستی آن‌ها متکی باشد.

برخی پژوهشگران همچنان این پرسش را مطرح می‌کنند که آیا هسته‌ای ذاتی برای اخلاق وجود دارد؟ پل بلوم معتقد است که کودکان خردسال ممکن است هنگام مشاهده رنج دیگران، همدلی یا شفقت نشان دهند.

از دیدگاهی دیگر، آگاهی اخلاقی ممکن است از طریق تعاملات ساده شکل بگیرد، مانند مشاهده دلداری دادن والدین به فردی که ناراحت است. قرار گرفتن مکرر در معرض رفتارهای محبت‌آمیز ممکن است کودکان را به سمت ترجیح مهربانی سوق دهد.

چرا مطالعات درباره اخلاق نوزادان نتایج متفاوتی دارند؟

اختلاف میان یافته‌های پژوهش‌ها می‌تواند بازتابی از پیچیدگی رشد انسان باشد. نوزادان نسخه‌های کوچک‌شده‌ای از بزرگسالان نیستند و واکنش‌های آن‌ها ممکن است به عواملی مانند خلق‌وخو یا سطح هوشیاری در لحظه آزمایش بستگی داشته باشد.

پژوهش‌های مشارکتی در مقیاس بزرگ روشی مؤثر برای کاهش این متغیرها ارائه می‌دهند. این رویکرد با جذب نمونه‌های متنوع از کودکان با پیشینه‌های مختلف، اعتبار یافته‌ها را افزایش می‌دهد.

با این حال، حتی مطالعات گسترده نیز نمی‌توانند پاسخ قطعی درباره اخلاق در نوزادان ارائه دهند. محققان همچنان مشتاق به آزمایش روش‌های جدید و اصلاح درک ما از چگونگی شکل‌گیری قضاوت‌های اخلاقی در انسان‌های کوچک هستند.

پیامدهای این پژوهش برای والدین

برخی متخصصان پیشنهاد می‌کنند که والدین واکنش‌های خودجوش کودک به مهربانی یا خشونت را مشاهده کنند. این امر می‌تواند به مداخلات ملایم و گفتگوهایی منجر شود که همدلی را به عنوان یک ارزش اساسی تقویت می‌کنند.

اعمال ساده‌ای مانند تشویق کودک برای به اشتراک گذاشتن وسایل خود می‌تواند آگاهی اخلاقی اولیه را در او شکل دهد. تشویق‌های ظریف در سنین پایین ممکن است زمینه‌ساز استدلال‌های اخلاقی پیچیده‌تر در آینده باشد.

پرسش‌های باقی‌مانده

بسیاری از روان‌شناسان می‌پرسند که آیا واکنش‌های اخلاقی در کودکانی که در جوامع نزدیک‌به‌هم رشد می‌کنند، با کودکانی که در محیط‌های فردگراتر بزرگ می‌شوند، تفاوت دارد؟

مطالعات گسترده‌تر می‌توانند نشان دهند که آیا برخی رفتارها در میان فرهنگ‌های مختلف ثابت هستند، یا اینکه بیشتر تحت تأثیر آداب و رسوم محلی شکل می‌گیرند.

بحث‌ها درباره اخلاق در دوران نوزادی هنوز به نتیجه نهایی نرسیده‌اند. هر یافته جدید، نظریه‌های تازه‌ای را مطرح می‌کند و این حوزه پژوهشی همچنان در حال بازنگری و پیشرفت است.

روش‌های جدید جمع‌آوری داده‌ها، مانند ثبت لحظه‌به‌لحظه واکنش‌های کودک توسط والدین، می‌توانند به پژوهشگران کمک کنند تا روند تغییرات رفتاری را در بازه‌های زمانی طولانی‌تر بررسی کنند.

این مطالعه در مجله Developmental Science منتشر شده است.

source

توسط wisna.ir