بزرگ‌ترین فیلمساز کانادایی تاریخ سینما، با کارنامه‌ای درخشان و پربار کماکان در هشتاد و اندی سالگی فیلم می‌سازد و
هنوز هم صاحب سبک است. «کفن‌ها» نام جدیدترین -و احتمالاََ آخرین- اثر دیوید کراننبرگ بزرگ است که نخستین بار در جشنواره کن ۲۰۲۴ نمایش داده شد و چندی پیش کیفیت خوب آن منتشر شد.

سه‌خطی: کارش (با نقش‌آفرینی ونسان کسل) مدیرعامل ثروتمند مبتکری است که پس از مرگ همسرش بِکا (با نقش‌آفرینی دایان کروگر) به دلیل سرطان، دست به توسعۀ یک فناوری بحث‌برانگیز به نام GraveTech می‌زند. این سیستم شامل کفن‌های مجهز به دوربین‌های سه‌بعدی 8k است که فرآیند تجزیۀ جسد را نمایش می‌دهند…

نام دیوید کراننبرگ نام بزرگی است. این فیلمساز کانادایی از دهۀ هفتاد میلادی شروع به فیلمسازی کرد و سال‌هاست که از او به عنوان یکی از کارگردانان مؤلف یاد می‌شود به گونه‌ای که حتی دیوید لینچ فقید، مارتین اسکورسیزی، دیوید فینچر و بسیاری از کارگردانان بزرگ دیگر، تحت تأثیر دیوید کراننبرگ بوده‌اند. در حقیقت کراننبرگ به نوعی ژانر وحشت را در دهۀ هفتاد (و هشتاد میلادی) احیا کرد و این کار را با یک بدعت‌گذاری انجام داد. کراننبرگ استاد Body Horror است. ریشه‌های این موضوع به نوجوانی و جوانی کراننبرگ باز می‌گردد، جایی که او در رشتۀ زیست‌شناسی (بیولوژی) تحصیل می‌کرد و در عین حال عاشق فلسفه و سینما هم بود. در حقیقت کراننبرگ سبکی را در ژانر وحشت تحت عنوان Body Horror بنا نهاد که با سه مؤلفۀ کلیدی «زیست‌شناسی»، «فلسفه» و «سینما» در ارتباط است. جایی که به جای ترس از یک موجود ناشناخته و ماورایی، یا حتی ترس از یک قاتل روانی و سریالی، از بدن انسان می‌ترسیم!

نقد و بررسی فیلم The Shrouds | همنشینی با سوگ کراننبرگ - گیمفا
عکس جدیدی از بزرگترین فیلمساز کانادایی تاریخ – دیوید کراننبرگ

کراننبرگ تا کنون که در سن ۸۲ سالگی به سر می‌برد؛ ۲۳ اثر ساخته است. توضیح دربارۀ فیلموگرافی و آثار دیوید کراننبرگ خودش مقالۀ جداگانۀ مفصلی می‌طلبد و در اینجا فرصت نمی‌شود به آن بپردازم. اما می‌توانیم نگاهی گذرا به روند کلی این کارگردان مؤلف در سینما بیندازیم.

دورۀ اول فیلمسازی: کسب تجربه و به دنبال آن، بلوغ در ساخت فیلم‌های ترسناک علمی-تخیلی فلسفی (دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی) :

کراننبرگ که اولین فیلم سینمایی بلند خود را در سال ۱۹۶۹ به نام Stereo اکران کرد در ادامه آثار کالت و به‌یادماندنی همچون Shivers (1975)، Scanners (1981)، Videodrome (1983)، The Fly (1986) ساخت. او در این میان، اقتباس خوبی از روی رمان استیون کینگ انجام داد و فیلم The Dead Zone (1983) را ساخت تا نشان دهد که فیلمسازی بسیار تواناست و توانایی کار در خارج از ژانر وحشت و علمی-تخیلی هم دارد. در اواخر دهۀ ۸۰ کراننبرگ اثر مشهور دیگری به نام Dead Ringers (1988) ساخت که تم اصلی آن را رواشناسی تشکیل می‌داد.

نقد و بررسی فیلم The Shrouds | همنشینی با سوگ کراننبرگ - گیمفا
تصویری از فیلم The Fly (1986) | کراننبرگ در این فیلم با زیبایی هر چه تمام‌تر اثری درخشان در ژانر وحشت خلق کرده است که برای مدت‌ها در ذهن بیننده باقی خواهد ماند. علاوه بر نقش‌آفرینی به یادماندنی جینا دیویس و جف گولدبلام و همینطور گریم فوق‌العادۀ فیلم در ۴۰ سال پیش -که کماکان دیدنی است- فیلم به قدری عمق فلسفی دارد که زمان نتواند آن را از پای دربیاورد.

دورۀ دوم فیلمسازی: اوج ساخت فیلم‌های روانکاوانه و فلسفی (دهۀ ۹۰):

دهۀ ۹۰ میلادی یکی از دهه‌های طلایی تاریخ سینما محسوب می‌شود و پیوند فلسفه و سینما در آن دوره به اوج می‌رسد. در این دهه کراننبرگ، که پیش از این هم در آثار خود همواره تِمی فلسفی-روانکاوانه را پیش گرفته بود- این تم را به فضای اصلی آثار خود تبدیل کرد که ماحصل آن فیلم‌های قابل‌تأملی همچون Naked Lunch (1991)، M. Butterfly (1993)، Crash (1996)، eXistenZ (1999) بود.

نقد و بررسی فیلم The Shrouds | همنشینی با سوگ کراننبرگ - گیمفا
تصویری از فیلم Crash (1996) | همواره غریزۀ جنسی یکی از موضوعات همیشگی فیلم‌های کراننبرگ بوده و حداقل یک سکانس جنسی خاص در همۀ فیلم‌های او یافت می‌شود. اما «تصادف» اثری اروتیک و به غایت فلسفی -احتمالاََ فلسفی‌ترین فیلم کراننبرگ- است که ادعای همانی انسان‌ها و ماشین‌ها را در دنیای امروزی دارد و از عواقب حضور پررنگ تکنولوژی در زندگی امروزه با جلوه‌ای اروتیک اما کاملاََ فلسفی می‌گوید.

دورۀ سوم فیلمسازی: ساخت فیلم‌‌هایی روان‌شناسی رئالیستی (دهۀ ۲۰۰۰):

کراننبرگ با آغاز هزارۀ جدید سینمای خود را با پوست‌اندازی جدی مواجه کرد. جایی که دیگر جلوه‌های ویژه، تکنولوژی، گریم، فیلم‌های علمی-تخیلی و ترسناک، جای خود را به آثار رئالیستی‌تر داد. البته کماکان امضای شخصی کراننبرگ در تمامی این فیلم‌ها هم حس می‌شود و با اینکه آثار این دهه با آثار گذشتۀ کراننبرگ تفاوت دارند اما همواره مسئلۀ بدن و خصوصا روانشناسی از کلیدی‌ترین موضوعات فیلم‌هایش هستند. کراننبرگ در این دوره فیلم‌هایی ساخت که مخاطبان بیشتری می‌توانستند با چنین آثاری ساده‌تر ارتباط بگیرند که از آنها می‌توان به فیلم‌های باکیفیت و قدرتمندی همچونSpider (2002)، A History of Violence (2005)، Eastern Promises (2007) و A Dangerous Method (2011) اشاره کرد.

نقد و بررسی فیلم The Shrouds | همنشینی با سوگ کراننبرگ - گیمفا
تصویری از فیلم A History of Violence (2005) | ویگو مورتنسن یکی از محبوب‌ترین بازیگران نزد کراننبرگ است و بیشترین همکاری‌ها را با او داشته است که احتمالاََ بتوان بهترین آنها را فیلم «سابقۀ خشونت» دانست. در این فیلم خبری از ایده‌های عجیب و غریب کراننبرگ برای ایجاد وحشت نیست بلکه این بار کراننبرگ با رویکردی رئالیستی به دل قضیۀ خشونت و وحشت می‌رود و چنین اثر سینمایی تماشایی را می‌سازد.

دورۀ چهارم فیلمسازی: بازگشت کراننبرگ سالخورده به ریشه‌های قدیمی (دهۀ ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰):

کراننبرگ در دهۀ ۲۰۱۰ دوباره به ریشه‌های قدیمی خود بازگشت. او فیلم‌های Cosmopolis (2012) و Maps of the Stars (2014) را ساخت که جزو کم‌فروغ‌ترین آثار او طبقه‌بندی می‌شوند. او سپس وقفه‌ای ۸ ساله را پیش گرفت که به طولانی‌ترین دورۀ دوری کراننبرگ از سینما تبدیل شد. او سپس در سال ۲۰۲۲ فیلم Crimes of the Future را ساخت و در نهایت فیلم The Shrouds که نخستین بار در جشنوارۀ کن ۲۰۲۴ به نمایش درآمد و نامزد نخل طلا هم شد که در نهایت پیروز این رقابت‌ها فیلم Anora به کارگردانی شان بیکر بود. در ادامه به نقد و بررسی فیلم «کفن‌ها»، ۲۳امین فیلم دیوید کراننبرگ می‌پردازم:

نقد و بررسی فیلم The Shrouds | همنشینی با سوگ کراننبرگ - گیمفا
تصویری از فیلم The Shrouds (2024) آخرین ساختۀ دیوید کراننبرگ | خود کراننبرگ این اثر را شخصی‌ترین فیلم خود می‌داند چرا که دلیل ساخت این فیلم مرگ همسرش در سال ۲۰۱۷ و سوگواری او بوده است.

فیلم «کفن‌ها» هم شروع و هم پایان درخشانی دارد و موفق می‌شود به خوبی تم کلی فیلم را در آغاز و پایان برای بیننده بسازد. همانطور که از عنوان فیلم هم می‌توان حدس زد، «کفن‌ها» دربارۀ سوگ است؛ سوگ از دست دادن همسری که سال‌ها زیر یک سقف زندگی کرده‌اند. دیوید کراننبرگ در مصاحبه‌های خود اعلام کرده است که «کفن‌ها» شخصی‌ترین اثر اوست چرا که دقیقا فکر ساخت این فیلم از سال ۲۰۱۷ و از زمان از دست دادن همسرش به علت سرطان، پس از ۴۳ سال زندگی مشترک، در ذهنش بود تا بتواند تجربه این فقدان بزرگ را سینمایی کند.

به شروع فیلم بپردازیم. جایی که با نمایی از جسدی در خاک روبه‌رو هستیم که چیزی همانند کرم شب‌تاب بالای آن قرار دارد. مردی را می‌بینیم (ونسان کسل) که در حال تماشای این جسد است و به یکباره آهی می‌کشد که با ترانزیتی ماهرانه به موقعیتی دیگر می‌رویم که دهانش را باز کرده تا دندان‌پزشک دندان‌هایش را چک کند! دکتر به او می‌گوید که به خاطر عزاداری و اندوه بسیار مرد، دندان‌های او در حال پوسیدگی است و باید فکری به حال خود کند. این شروع همان چیزی است که از دیوید کراننبرگ بزرگ انتظار داریم. کراننبرگ در کمتر از یک دقیقه کاراکتر اصلی را به ما معرفی می‌کند، ما را با سوژه فیلم آشنا می‌کند و تکنیک کارگردانی خود را به رخ می‌کشد.

همچنین تیتراژ کوتاه ابتدایی فیلم هم قدرتمند است و به خوبی برای فیلم فضاسازی می‌کند. موسیقی متن اثر هم که برعهده یار همیشگی کراننبرگ، یعنی هاوارد شور است. هاوارد شور هم هموطن کراننبرگ است و بهترین آهنگساز کانادایی تاریخ سینما محسوب می‌شود که موفق به کسب سه جایزه اسکار (از جمله سه‌گانه ارباب حلقه‌ها) شده است. هاوارد شور از دهه ۷۰ میلادی یار همیشگی کراننبرگ بوده و آهنگسازی تمامی فیلم‌های او را برعهده داشته و موسیقی همواره نقش قابل توجهی در فضاسازی فیلم‌های کراننبرگ داشته است. در این فیلم هم هاوارد شور ۷۶ ساله به خوبی با نت‌های موسیقی‌اش به کمک کراننبرگ می‌آید. پیشنهاد می‌کنم قطعه For All Eternity را گوش کنید و لذت ببرید.

یکی از نکات ویژه فیلم «کفن‌ها» این است که فرم دارد و این فرم کاملا در راستای محتواست. میزانسن‌ها، نورپردازی‌ها و قاب‌بندی‌ها را به یاد بیاورید. به راستی که چقدر همه‌چیز منظم و در عین حال سرد و بی‌روح است. دوربین بدون هیچ لرزشی، حداقل حرکت را دارد و معمولا در تمامی ران‌تایم فیلم با دوربینی ثابت طرف هستیم. گویا کراننبرگ می‌خواهد این داستان تلخی که درباره سوگ و مرگ است را با آرایشی منظم -همانند نظام طبیعت- اما سرد و بی‌روح و بی‌جنب‌و‌جوش ارائه دهد. کراننبرگ می‌خواهد چشمان ما را با چشمان افراد در فیلم که به جسدهای در حال تجزیه نگاه می‌کنند همسو کند و چقدر این کار را به زیبایی انجام داده است.

همچنین انتخاب بازیگران (Casting) بسیار خوب است. تمامی بازیگران از جمله ونسان کسل در نقش اصلی نقش‌آفرینی خوب و باورپذیری دارند. حتی گای‌پیرس با وجود نقص در شخصیت‌پردازی و خرده‌پیرنگش نقش‌آفرینی قابل دفاعی دارد. اما ستاره فیلم دایان کروگر است که دو نقش «بکا» و خواهرش «تری» را ایفا کرده است. چندی پیش به نقد و بررسی فیلم The Sinners پرداختم و در آنجا اشاره کردم که حضور مایکل بی‌ جردن در دو نقش متفاوت (برادران دوقلو) از منظر فیلمنامه و مضمون، توجیهی ندارد و صرفا برای نمایش قدرت بازیگری بی‌جردن و شوآف رایان کوگلر چنین تصمیمی گرفته شده است. اما در اینجا این تصمیم کاملا منطق فیلمنامه‌ای دارد و دایان کروگر به خوبی از این موقعیت پیروز بیرون آمده است. او نقش دو خواهر مشابه را بازی می‌کند که کاملا با پیام‌های فیلم همخوانی دارد.

اما به فیلمنامه اثر بپردازیم. فیلمنامه اثر را خود دیوید کراننبرگ نوشته است. فیلمنامه اثر دو ویژگی دارد. از باب پرداخت به موضوع سوگواری و پیرنگ اصلی، با فیلمنامه خوب و قابل تاملی روبه‌رو هستیم که به خوبی توانسته این تم را در فضایی علمی-تخیلی، ترسناک با تمرکز بر روی «بدن» ارائه کند. اما در باب خود روایت و خرده‌پیرنگ‌ها با یک فیلمنامه پرایراد و کم‌جان طرف هستیم. در حقیقت فیلمنامه در برخی زمینه‌ها به قدری عملکرد ضعیفی دارد که حتی می‌توان فیلم را بدون شخصیتی مثل موری تصور کرد! کاراکتر موری که نه شخصیت‌پردازی خوبی دارد و نه کارکرد خاصی در طول فیلم دارد. در نهایت هم که این کاراکتر به آن توطئه‌های چینی و روسی منتهی می‌شود که وصله‌ای ناجور است و با هیچ‌چیز فیلم جور درنمی‌آید و در حقیقت برخی از صحنه‌های کش‌داری که بیننده تا انتها تماشا کرده است در نهایت فاقد کارکردی قابل دفاع هستند و می‌توانستند حذف شوند تا ران‌تایم فیلم همانند اغلب آثار کراننبرگ به حدود ۹۵ دقیقه برسد. یا حداقل می‌شد چنین زمانی را برای پرداخت دقیق‌تر به پیرنگ اصلی استفاده کرد.

نقد و بررسی فیلم The Shrouds | همنشینی با سوگ کراننبرگ - گیمفا

اما فیلمنامه در نمایش سوگ و سوگواری عملکرد قابل تاملی دارد و می‌تواند در ذهن مخاطب جا خوش کند چرا که پرداخت این سوژه در فیلم، هیچ شباهتی به درام‌های آشنا ندارد و کاملا کراننبرگی است! همانطور که در پیشگفتار مقاله هم نوشتم، دیوید کراننبرگ همواره آثاری با نگاهی فلسفی، روانکاوانه می‌سازد که همین سبک او دست تحلیل‌گر را برای برداشت‌های متفاوت باز می‌گذارد چرا که اساسا فلسفه و روان‌شناسی نگاهی واحد به قضایا ندارند و می‌توان به یک موضوع نگاه‌های متفاوتی داشت. برداشت شخصی من درباره پیامی که کراننبرگ در «کفن‌ها» ارائه می‌دهد این است:

از همان صحنه ابتدایی می‌بینیم که کارش (ونسان کسل) هنوز پس از گذشت ۴ سال از درگذشت همسرش، شدیدا در گذشته گیر کرده است و نتوانسته این فقدان را برای خودش حل و فصل کند. او با وجود داشتن ثروت و جذبه بالا، در ارتباط گرفتن با زنی جدید ناکام است و هیچ زنی نمی‌تواند جای بِکا را برای او بگیرد و به همین دلیل به زنی نزدیکی نمی‌کند. در همین حال او صبح تا شب را مشغول گسترش فناوری به نام Gravetech است که بازماندگان بتوانند به صورت آنلاین، درگذشتگان را درون قبر تماشا کنند. کارش هم هر روز یا به سراغ سنگ قبر همسرش می‌رود و دقیقا از مانیتور روی سنگ قبر جسد همسرش را تماشا می‌کند و یا از طریق اپلیکیشن تلفن همراهش با زوایای گوناگون جسد در حال تجزیه همسرش را با کیفیت 8K تماشا می‌کند. افسرده شده است و در تنهایی به سر می‌برد. اما وقایع به گونه‌ای رقم می‌خورد که در نهایت فیلمساز سعی دارد چنین رفتاری را نکوهش کند. از دید من کراننبرگ با آن پایان‌بندی درخشان می‌گوید نباید در گذشته گیر کرد و باید رو به جلو حرکت کرد و زندگی جریان دارد. کنکاش گذشته و باقی‌ماندن در رابطه‌ای که عملا دیگر وجود ندارد جز آسیب به خود و خاطرات شیرین گذشته هیچ سود دیگری ندارد. (به یاد بیاورید در نهایت کارش چگونه به رازهایی در گذشته پی برد که سبب نفرت او از همسرش شد.) کراننبرگ در آن نمای به‌یادماندنی با هواپیمایی در آسمان که اشاره به سفر دارد، می‌گوید باید به زندگی ادامه داد و روبه‌جلو حرکت کرد. اما در عین حال کراننبرگ کسی نیست که بخواهد صرفا یک پیام انگیزشی و حال‌خوب‌کن ارائه دهد؛ او هنوز دیوید کراننبرگ است. با آن نمای هولناک از تغییر ظاهری بدن زن کره‌ای به شمایل همسرش، کراننبرگ می‌گوید فقدان هیچ‌گاه از ذهنت پاک نمی‌شود. حتی اگر بخواهی در عمل به گونه‌ای دیگر عمل کنی باز هم خاطرات و عشق نسبت به فرد درگذشته در روح و جان تو باقی می‌ماند و گذشته هیچ‌گاه از ذهن تو پاک نمی‌شود و همواره حال و آینده تو را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

نقد و بررسی فیلم The Shrouds | همنشینی با سوگ کراننبرگ - گیمفا

نمره نویسنده به فیلم: ۷ از ۱۰

TalkingManعلی عبداللهی

source

توسط wisna.ir