آیا دوست دارید بهتر تنیس بازی کنید؟ پس از یک «حرفه‌ای» کمک بگیرید. یک مشکل پزشکی نادر دارید؟ پس به یک «متخصص» مراجعه کنید. درگیر یک ماجرای حقوقی سخت شده‌اید؟ پس دنبال یک وکیل «کاردان» باشید. خلاصه اینکه اگر با سوال یا مشکلی دشوار روبرو شده‌اید، باید به سراغ یک «کارشناس» بروید.

به گزارش فرادید، اما «کارشناسان» فقط ما را در انتخاب‌های شخصی راهنمایی نمی‌کنند؛ آن‌ها سیاست‌های اجتماعی، قانون و تصمیم‌گیری‌های جمعی را نیز شکل می‌دهند. ظاهرا این «کارشناسان» هستند که باید دربارۀ مسائلی مثل اینها نظر بدهند: تحقیقات علمی چگونه باید تفسیر شوند؟ چه پیامدهای غیرمنتظره‌ای ممکن است از فلان سیاست خاص به وجود بیاید؟ آیا فلان قانون پیشنهادی از حیث عملی قابل اجراست؟ و مسائل دیگری از این جنس.

بنابراین به نظر می‌رسد که کارشناس و کارشناسی نقش بسیار تاثیرگذاری در زندگی‌های فردی و اجتماعی ما دارند. اما اصلا «کارشناس» کیست؟ چگونه می‌توان تشخیص داد که کسی کارشناس است؟ و از آنجایی که کارشناسان مهم هستند، چرا مردم خیلی وقت‌ها توصیه‌های آن‌ها را نادیده می‌گیرند؟ آیا نادیده گرفتن کارشناسان می‌تواند دلیل موجهی داشته باشد؟

کارشناسی چیست؟

انواع مختلفی از کارشناسان وجود دارند. برخی از کارشناسان مانند فیزیکدانان، مورخان هنر و حسابداران، دارای یک «دانش» مخصوص هستند. برخی دیگر مانند استادان شطرنج، ویولونیست‌های حرفه‌ای و جراحان، «توانایی‌های» استثنایی دارند. برخی از تخصص‌ها و کارشناسی‌ها نیز کمتر به انجام دادن و بیشتر به درک و شناخت مرتبط هستند: مثلاً یک منتقد غذا می‌تواند تفاوت‌های ظریف طعم غذاها را تشخیص دهد یا یک کارشناس رادیولوژیست می‌تواند به خوبی یک عکس اشعه ایکس را بخواند.

«باید از کارشناسان استفاده کنیم»؛ اما اصلا «کارشناس» کیست؟

تابلوی نقاشی «تردست»، اثر هیرونیموس بوش (1502)

با وجود این تفاوت‌ها، همه کارشناسان در یک حوزه خاص درجه بالایی از مهارت را دارند که آن‌ها را در آن حوزه به یک مرجع تبدیل می‌کند.

تبدیل شدن به کارشناس در یک رشته و حوزۀ خاص معمولاً نیازمند هزاران ساعت مطالعه و تمرین متمرکز زیر نظر کارشناسان دیگر آن حوزه است. کارشناسان دیگر این تمرینات را بازبینی می‌کنند و بازخوردهایی می‌دهند که منجر به تمرین بیشتر می‌شود. از آنجا که کارشناسی در طول زمان توسعه می‌یابد، می‌توان گفت که کسی هنوز «تا حدی» کارشناس است ولی نه به طور کامل. در ضمن کارشناسی نیازمند مطالعه و تمرین مداوم است، وگرنه ممکن است از بین برود.

کارشناسان صرفاً به عنوان مخازن اطلاعات در نظر گرفته نمی‌شوند؛ فرض بر این است که آن‌ها درک عمیقی از حوزه خود دارند که معمولاً شامل چگونگی و چرایی پذیرفته شدن ادعاهای آن حوزه نیز می‌شود. آن‌ها نه دنباله‌رو هستند و نه صرفاً اطلاعات خوبی دارند؛ آن‌ها «مرجع» هستند.

چگونه می‌توان تشخیص داد که کسی کارشناس است؟

گاهی اوقات واضح است که کسی کارشناس است، یعنی شواهد کارشناس بودن در عملکرد آن‌ها مشهود است؛ مثلاً برندگان مدال طلا در حوزۀ ورزش یا وکلای موفق در دادگاه‌ها. اما در موارد دیگر، تشخیص سخت‌تر است.

با این حال، برخی شاخص‌های کلی وجود دارد که احتمالاً نشان می‌دهند کسی کارشناس هست یا نه؛ برای مثال، کارشناسان معمولا:

تحصیلات و تجربه تخصصی گسترده‌ای دارند.

سابقه‌ای از عملکرد درست و مفید دارند.

جایگاه حرفه‌ای بالایی دارند یا دارای مدارک معتبر هستند.

نشانه‌های موفقیت حرفه‌ای مانند آثار مکتوب یا جوایز دارند.

و می‌توانند به راحتی و با اطمینان درباره حوزه تخصص خود صحبت کنند.

اما این شاخص‌ها کامل نیستند. چرا؟ چون برخی از برنامه‌های تحصیلی، مدارک و جوایز واقعا ارزش چندانی ندارند؛ برخی از حوزه‌ها به گونه‌ای نیستند که بشود سوابق را در آن‌ها به راحتی ارزیابی کرد. برخی از کارشناسان در طول زمان مهارت‌های خود را از دست می‌دهند؛ و همچنین همیشه کسانی هستند که به دلایل مختلف خود را به عنوان کارشناس معرفی می‌کنند، در حالی که واقعاً کارشناس نیستند و خودشان نیز این را می‌دانند.

بنابراین تشخیص اینکه چه کسی کارشناس است و چه کسی نیست، گاهی چالش‌برانگیز است حتی اگر غیرممکن نباشد.

شک و تردید درباره کارشناسان

افرادی که آموزش، تمرین یا تجربه یک کارشناس را ندارند، در مقایسه با یک کارشناس، احتمال بسیار کمی وجود دارد که در یک حوزۀ خاص ماهر یا آگاه باشند. بنابراین، راهنمایی یک کارشناس بیشتر احتمال دارد که درست یا مفید باشد تا راهنمایی ما؛ این دلیل اهمیت کارشناسان است.

با این حال، برخی افراد نسبت به کارشناسان و حتی کل مفهوم «کارشناسی» مشکوک هستند. در ادامه برخی دلایل این شک و تردید آورده شده است:

الف. نظر کارشناسان گاهی اشتباه است یا تغییر می‌کند

همه ما مواردی را به خاطر داریم که به نظر می‌رسد کارشناسان اشتباه کرده‌اند: مثل وقتی که یک پزشک بیماری شما یا راه درمان آن را اشتباه تشخیص داده و یا یک معمار طرحی را برای ساخت خانه پیشنهاد کرده که با موقعیت جغرافیایی تناسب نداشته است. نظر «کارشناسی» اگر تغییر کند یا اشتباه از آب دربیاید، باعث می‌شود مردم به طور کلی به کارشناسان شک کنند.

ب. کارشناسان گاهی از حدود خود فراتر می‌روند

کارشناسان گاهی از حوزه خود فراتر می‌روند. آن‌ها گاهی درباره موضوعاتی خارج از تخصص خود اظهار نظر می‌کنند، مثل پزشکی که درباره معماری اظهار نظر می‌کند یا معماری که درباره شیوۀ درست تغذیه به دیگران مشاوره می‌دهد. وقتی کارشناسان خود را به عنوان مرجع در حوزه‌هایی خارج از تخصص خود معرفی می‌کنند، تشخیص اینکه چه کسی واقعاً کارشناس است سخت‌تر می‌شود و احترام به کارشناسان آسان‌تر از دست می‌رود.

ج. کارشناسان گاهی اختلاف نظر دارند

حتی کارشناسان واقعی (یعنی افرادی با آموزش و تجربه قوی یکسان) گاهی اختلاف نظر دارند. شاید در سریال‌های تلویزیونی که موضوعات دادگاهی دارند، شبیه این جمله را شنیده باشید که: «شما کارشناسان خود را بیاورید؛ ما هم کارشناسان خود را می‌آوریم». در اینگونه موارد اگر ما نتوانیم تشخیص دهیم کدام کارشناس به احتمال زیاد درست می‌گوید، ممکن است اعتماد به کارشناسان را به طور کلی از دست بدهیم.

این شاید یکی از جدی‌ترین چالش‌ها در برابر مفهوم کارشناسی باشد. ما انتظار داریم که سخن کارشناس راه برون‌رفت از چالش‌ها را نشان بدهد اما وقتی دو کارشناس نظرات کاملا متفاوتی داشته باشند به نظر می‌رسد باید راه‌حل را اساسا بیرون از حوزۀ کارشناسی جستجو کنیم.

د. ما گاهی در برابر مرجعیت کارشناسان مقاومت می‌کنیم

کارشناسان گاهی چیزهایی به ما می‌گویند که اصلاً نمی‌خواهیم بشنویم و بنابراین از شنیدن آن خودداری می‌کنیم. ما آنقدر مطمئن هستیم که حق با ماست که هر کسی که با ما مخالفت می‌کند (از جمله کارشناسان را) نادیده می‌گیریم. گاهی اوقات این به این دلیل است که یک باور برای ما آنقدر مهم است که حتی از فکر کردن به اینکه دیگران در آن مورد بیشتر از ما می‌دانند ناراحت می‌شویم. وقتی ادعای تخصصی را می‌کنیم که واقعاً نداریم، این اغلب به ضرر خودمان است.

نتیجه‌گیری

مطالعه و تامل دربارۀ مفهوم «کارشناسی» به ما کمک می‌کند تا بهتر بتوانیم «کارشناسان» را شناسایی کنیم و بفهمیم چرا آن‌ها مهم هستند. این کار همچنین به ما کمک می‌کند تا بتوانیم میان کارشناسی و شیادی تمایز قائل شویم. اگر ما بدانیم که کدام حوزه از معرفت یا عمل مستعد داشتن «کارشناس» هست و کدام حوزه کمتر اینچنین است، می‌توانیم ارزیابی بهتری بین انواع مختلف کارشناسی داشته باشیم.

با این حال سوالات زیادی باقی می‌مانند، مانند اینکه وقتی کارشناسان اختلاف نظر دارند، باید چه چیز را باور کنیم و چه کاری انجام دهیم؟ یا این سوال که آیا شناخت ارزش کارشناسی می‌تواند «دموکراسی» را تضعیف کند؟ (زیرا دموکراسی ظاهرا اجازه می‌دهد که نظرات غیرکارشناسان بر تصمیمات و سیاست‌های مهم تأثیر بگذارد).

سوال دیگری که باقی می‌ماند این است که آیا در موضوعات بحث‌برانگیزی مانند اخلاق یا عدالت یا سیاست نیز اساساً چیزی به عنوان «کارشناس» وجود دارد؟ و در نهایت، آیا خود این سوالات را نیز باید یک «کارشناس» پاسخ بدهد یا هرکدام از ما می‌توانیم برای پاسخ دادن به آن‌ها دست به کار شویم؟ اگر در این مورد کارشناسی وجود دارد، آن کارشناس دقیقا بر اساس کدام ملاک و معیار و با کسب کدام مهارت یا دانش به این جایگاه دست یافته است؟

source

توسط wisna.ir